نقش جامعه قرآنی در تحقق سبک زندگی اسلامی
جوامع بشری در ادوار مختلف از رفتارها و اندیشههای متعددی برخوردار میباشند. که این موضوع منجر به شکل گیری گفتمانهای مختلف در اجتماع میگردد. در ادامه این روند شاهد تاثیر گذاری و تاثیر پذیری جوامع بر یکدیگر میباشیم. در عصر حاضر جامعه مدرن با تاثیر مستقیم بر بسیاری از جوامع مختلف، سبک زندگی غربی را […]
جوامع بشری در ادوار مختلف از رفتارها و اندیشههای متعددی برخوردار میباشند. که این موضوع منجر به شکل گیری گفتمانهای مختلف در اجتماع میگردد. در ادامه این روند شاهد تاثیر گذاری و تاثیر پذیری جوامع بر یکدیگر میباشیم.
در عصر حاضر جامعه مدرن با تاثیر مستقیم بر بسیاری از جوامع مختلف، سبک زندگی غربی را برای آن اجتماع به ارمغان آوردهاند که این امر خود باعث واکنشهای بعضا متضاد در جامعه هدف گردیده است. از مهمترین گفتمانهایی که میتوان در مقابل سبک زندگی غربی به صورت کارآمد و پویا عمل نماید گفتمان مرتبط با جامعه قرآنی و اختصاصا سبک زندگی اسلامی است.
لذا شناخت دقیق از جامعه قرآنی و نیز سبک زندگی اسلامی میتواند تبعات منفی کارکردهای جامعه مدرن را در جامعه اسلامی خنثی سازد.
لذا در این مقاله سعی گردیده است چیستی جامعه قرآنی و نیز نقش آن بر سبک زندگی اسلامی مورد بررسی قرار گیرد و در ادامه با بررسی مصادیقی از تاثیرات مهم جامعه قرآنی بر سبک زندگی اسلامی رویکردی جامع و کاربردی به مخاطب ارائه گردد.
امید است جامعه اسلامی با استخراج مبانی غنی اسلامی از متن قرآن کریم و سیره اهل بیت (علیهم السلام) برای فرا گیر شدن سبک زندگی اسلامی تلاش نماید.
مقدمه
ساخت جامعهای انسانی و الهی، از مهمترین دغدغههای همۀ انبیاء الهی بوده است لذا در قرآن کریم آمده است: «لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنات وأنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط و أنزلنا الحدید فیه بأسٌ شدید و منافع للنّاس. همانا پیامبرانمان را با حجتهای روشن فرستادیم و با ایشان کتاب و ترازو فرستادیم تا مردم به عدل برخیرند، و آهن را که در آن هم سختی (جنگ) و هم منافع برای مردم است نازل کردیم.
لذا ایجاد جامعهای الهی از جنس قسط و عدل جزو آرمانهای همه ابنای بشر محسوب میگردد که این امر میتواند به عنوان سنگ بنای تبیین سبک زندگی مطلوب از منظر اسلام مورد توجه قرار گیرد.
برای ساخت جامعۀ قرآنی مطلوب باید به قرآن و سیرۀ اهل بیت (علیهم السالم) تمسک جست، لذا ضرورت شناخت جامعۀ اسلامی برآمده از حکومت رسول اکرم (ص) میتواند به عنوان نقشه راه ساخت جامعۀ قرآنی مطرح گردد، و نیز توجه به ابعاد فردی و بالأخص مسائل اجتماعی شخصیت عظیم پیامبر اکرم (ص) را میتوان به عنوان الگوئی جامع برای همۀ انسانها برشمرد.
از سوی دیگر قرآن کریم نیز پیامبر اکرم (ص) را به عنوان اسوهای کامل برای همۀ انسانها معرفی میکند، خداوند در قرآن میفرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً» هرکس معتقد به قیامت است و همواره در یاد خدا است، رسول اکرم (ص) را الگوی خود قرار دهد و سبکی از زندگی که ایشان مینمایاند را برای خود انتخاب کند یعنی اگر کسی که به ابدیت اعتقاد دارد باید به مانند رسولالله (ص) زندگی میکند و یا اگر جامعهای بخواهد سبک مطلوب و اسلامی برای زندگی در نظر بگیرد باید به پیامبر اکرم (ص) تأسی نماید و سبک مطلوب خود را در سیرهٔ عملی آن حضرت جستوجو نماید ولی اگر شخصی یا جامعهای که نگاه آخرت محور به دنیا نداشته باشد هرگز رسول الله (ص) را الگوی مطلوبی نمیبیند.
الگوها و مدلهای جامعه سازی در غرب با بسیاری از ارزشهای الهی و حتی انسانی و بشری در تضاد میباشد زیرا نگاه آخرتی در آنجامعه وجود ندارد لذا باید اذعان نمود هر ملتی که نگاه آخرتی نداشته باشد در مقابل جامعه سازی غرب نیز به عنوان ملتی مغلوب خواهد بود که سرانجام آن ملت تسلیم و قبول جامعه سازی غرب حتی به قیمت از دست دادن همۀ ارزشهای الهی و انسانی میباشد، و به راحتی سبک زندگی غربی را میپذیرد.
لذا در واقع آیه مذکور متذکر میشود که آن سبک از زندگی که بتواند آرمانهای الهی را برآورده سازد آن سبکی است که رسول خدا (ص) در آن برای ما مطلوب باشند، در تفسیر آیه ذکر شده به نظر میرسد کلمۀ اسوه به عنوان واژهای کلیدی برای الگوگیری از پیامبر اعظم (ص) مطرح میباشد.
کلمه أسوه به معنای اقتداء و پیروی است، و معنای «فی رسول الله» یعنی در مورد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم)، و اسوه در مورد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، عبارت است از پیروی او، و اگر تعبیر کرد به «لکم فی رسول الله» – شما در مورد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تأسی دارید که استقرار و استمرار در گذشته را افاده میکند، برای این است که اشاره کند به اینکه این وظیفه همیشه ثابت است، و شما همیشه باید به آن جناب تأسی کنید.
لذا آیاتی که عظمت روحی وجود مبارک حضرت را نقل میکنند ضمناً به ما دستور ائتسا یعنی اقتدا، دستور تأسّی، اسوهیابی به ما خواهند داد.
زیر بنای ساخت جامعهای توحیدی و قرآنی را باید در رجوع به قرآن و عترت دانست زیرا مهمترین و کاملترین کتب آسمانی و وحیانی که در اختیار بشر قرار گرفته، کتاب وحیانی و آسمانی قرآن است. از این روست که خداوند از انسانها خواسته تا از این کتاب جامع و کامل استفاده کرد و بر دین اسلام باشند تا بتوانند سعادت را نه تنها در دنیا بلکه در آخرت برای همیشه به دست آورند.
این در حالی است که خداوند به انسانها هشدار میدهد که تنها راه هدایت، آن است که کتابهای آسمانی را از جمله کتاب قرآن تنها کتاب زندگی بدانند و به قوّت آن را در اختیار گیرند و در همه زندگی و در همه ابعادش از آن بهره برند. لذا باذکر آیات فوق، ایجاد جامعۀ قرآنی منطبق با قرآن و عترت پیامبر اکرم (ص) امری انکار ناپذیر میباشدزیرا فقط جامعۀ قرآنی میتواند پایه گذار سبک زندگی اسلامی باشد.
در قرآن کریم کسانی که سعی میکنند فرامین و دستورات این کتاب الهی را در زندگی اجرا سازند چنین توصیف شدهاند: «اینان در برابر عظمت قرآن به سجده میافتند و با قدرت تمام آن را در زندگی خویش به کار میگیرند.»
علامه طباطبایی در ذیل این آیات میفرماید: «مراد از علم داده شدگان قبل از نزول قرآن، کسانی هستند که خود را برای فهم و هضم سخن حق و قبول آن آماده کردهاند و این آمادگی از این روست که به علم حقیقت معنای قرآن مجهز شدهاند و همین علم قبلی هم برایشان صفت خشوع را به ارث آورده، در نتیجه وقتی برایشان قرآن تلاوت میشود، بر خشوعشان افزوده میگردد.»
یقیناً ایجاد جامعۀ قرآنی و به تبع آن تحقق سبک زندگی اسلامی میتواند به معنای واقعی تمدن سازی نوین اسلامی را به ارمغان آورد، مقام معظم رهبری در اهمیت جایگاه سبک زندگی میفرمایند: «ما اگر پیشرفت همهجانبه را به معناى تمدنسازى نوین اسلامى بگیریم – بالاخره یک مصداق عینى و خارجى براى پیشرفت با مفهوم اسلامى وجود دارد؛ اینجور بگوئیم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامى، ایجاد یک تمدن نوین اسلامى است؛»
لذا پیگیری دقیق و حساب شده برای ایجاد جامعۀ قرانی نیازمند هم فکری همۀ نخبگان در جامعه میباشد.، باید اذعان نمود مهمترین شاخصۀ در این امر طرح مباحث نرم افزاری و نیز انجام پژوهشهای قرآنی و عینیت بخشی فرامین قرآن در جامعه و به تبع آن ارتقاء سبک زندگی اسلامی امری انکار ناپذیر میباشد.
در کنار این امر نباید از آسیبها و چالشهای موجود در این مسیر غفلت نمود، لذا تمسک به ظواهر قرآن و نیز عدم تدبر در قرآن و به ظهور نرساندن کلام وحی در سطح جامعه، از خطرات مهمی است که جامعۀ قرآنی را تهدید میکند، قرآن تأکید میفرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» تدبّر یعنی به ظاهر بسنده نکنید، به لایههای عمیق قرآن نظر داشته باشید ولی ما در رابطه با قرآن هم فقط به ظاهر میپردازیم. محوریت را به دارا بودن قاریان متعدد در جامعه میبینیم اما عمق را که میتواند محوریت را به تفسیر داد از یاد بردهایم لذا مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: «جامعه ایران به دلیل فاصله بسیار زیاد با قرآن در دوران طاغوت، عقب ماندگیهایی از لحاظ تدبر در قرآن و ظهور عملی دستورات قرآن در زندگی فردی و جمعی دارد که باید تلاش شود این عقب ماندگیها برطرف شوند.»
نکته اساسی در این موضوع این است که باید اهمیت جایگاه جامعۀ قرآنی و نیز کارکردهای مهم آن برای مردم تبیین گردد، زیرا جامعهای که تحت تهاجم فرهنگی غرب قرار دارد هر لحظه امکان تغییرات هویّتی در آنجامعه وجود دارد لذا تبیین ارزش و اعتبار والای جامعۀ قرآنی باید برای مردم تبین گردد زیرا جامعۀ قرآنی تبلور جامعۀ آرمانی است که میتواند سبک زندگی مردم را به بهترین نحو مدیریت نماید، لذا باید گفت تنها جامعۀ قرآنی از مفاسد و خطرات و آفات جامعه غربی مبرّی است، و تنها جامعۀ قرآنی میتواند کرامت از دست رفتۀ انسان در سبک زندگی غربی را به او بازگرداند. چنین جامعهای که برآمده از قرآن باشد میتواند کرامت زن را حفظ نماید و عزت نهاد مقدس خانواده که در جامعۀ غربی محو گردیده است را حفظ نماید.
بررسی مفهوم جامعه قرآنی
یکی از ضروریات مهم در موضوع شناخت جامعۀ قرآنی و نقش آن در تحقق سبک زندگی اسلامی، پرداختن به واژه جامعه در لغت و مفهوم میباشد.
معنای لغوی جامعه
جامعه واژهای عربی و از ریشه جمع، اسم فاعل و مؤنث جامع است. در زبان فرانسه «Societe» و در زبان انگلیسی «Society»، به معنای دوست، رفیق متّحد و همراه به کار برده شده است.
واژه جامعه به صورت اسم به کار رفته و معانی بسیار زیادی دارد؛ از جمله: غُل و قید، دیگ بزرگ، اجتماع، مجتمع، حوزه، حلقه، هیئت اجتماع، مردم یک کشور یا یک شهر یا دِه یا دانشگاه.
تعریف جامعه
برای ارائه تعریف جامعه باید در ابتدا آن را از منظر جامعهشناسان مورد بررسی قرار داد. از منظر آنها عناصر شکل گیرنده در ساختار جامعه غالبا دارای ابعادی محدود میباشد. لذا بسیاری از تعاریف ناظر بر برخی از ابعاد وجودی جامعه میباشد:
۱. در برخی تعاریف مورد نظر، جامعه به معنای عام اطلاق گردیده است:
«جامعه، معمولاً به گروهی از مردم اطلاق میشود که به منظور تأمین نیازمندیهای مادی و معنوی خود جمع میشوند و روابط و مناسبات اجتماعی میان آنها برقرار میشود.»
۲. برخی نیز وجود اعتقاد و آرمانها را در جامعه ذکر نمودند و گفتهاند:
«جامعه، مجموعهای است از انسانها که در جبر یک سلسله نیازها و تحت نفوذ یک سلسله عقیدهها و آرمانها در یکدیگر ادغام شده و در یک زندگی مشترک غوطهورند.»
۳. برخی از جامعهشناسان عنصر روابط انسانی را مد نظر قرار دادند: «جامعه، مجموعه روابط انسانی است که میان افراد برقرار میشود.»
۴. در تعاریف دیگر بسیاری از جامعهشناسان بر عنصر اشتراک، و عدهای نیز بر عنصر وسعت و دوام تأکید نمودهاند.
برخی جامعهشناسان نیز بر عنصر همکاری اشاره نمودند و گفتهاند:
«هر جامعهای باید از افراد انسانی یا اشخاصی تشکیل شود که با هم همکاری میکنند و همین همکاری است که آنان را به اجزاء یک ساخت یا الگو تبدیل میکند.»
ادوارد وستر مارک مردمشناس انگلیسی نیز همین نظر را دارد. او میگوید: «جامعه را گروهی از مردم تشکیل میدهند که با همکاری یکدیگر زندگی میکنند.»
اینها نمونههایی از تعاریف ارائه شده برای جامعه بود. در تعاریف دیگر، بر روی عناصری مثل خود بسندگی، فرهنگ، سازمان و یا استقلال سیاسی تکیه شده است.
با تعمق در تعاریف ارائه شده، این نکته آشکار میگردد که بسیاری از عناصر در تعریف جامعه، مانند عنصر استمرار و دوام و روابط انسانی و نیز همکاری، مورد اشتراک و تأکید میباشد. اما در کنار این اشتراکات، به خاطر تنوع آراء جامعهشناسان، لذا باید جامعه را واژهای دارای ابهام نامید.
سالوادور کینر در کتاب جامعهشناسی خود میگوید:… «جامعه، وسیعترین گروه ممکن است و به همین دلیل، غالبا مفهوم کشدار و مبهمی در نظر میآید….»
حال با توجه به قرآنی بودن موضوع این نوشتار و از آنجا که تعریف اجمالی که نمایی از جامعه به ما ارائه میدهد، با تمام نواقص و ضعفهایش برای مقصود این بحث کفایت میکند. لذا میتوان در تعریف جامعه چنین عنوان نمود: «جامعه، مجموعهای بزرگ و خودبسنده از افراد انسان است که روابط گوناگون، مشترک و متقابل و نسبتا پایداری، آنها را به هم پیوند میدهد.»
تعریف مطلوب از جامعه
اما به نظر میرسد در تعریف جامعه باید دایره شمول آن تعریف را وسیعتر مد نظر قرار داد و عنصری مهم به نام «عنصر وحدت» را در آن گنجانید و بیان کرد: «هر گروه و دستهای از انسانها که دور هم جمع شده و جهت وحدتی داشته باشند، جامعه را تشکیل میدهند:… به نحو کلی میتوان گفت که در هر موردی که بتوان برای گروهی از مردم وجه جامع و جهت وحدتی اعتبار کرد، اطلاق لفظ جامعه بر آن گروه رواست، چه گروه مردان متأهل یک ده کوچک باشد و چه گروه انسانهایی که از بدوِ خلقت تا کنون پدید آمدهاند و از میان رفته اند.»
بررسی چیستی جامعه قرآنی
در ارائه تعریف جامعه قرآنی و بیان چیستی آن باید به قرآن کریم مراجعه نمود زیرا به فرموده امام علی بن ابیطالب (ع): «إنّ دینَ اللّهِ لا یعرَفُ بالرّجالِ بَل بآیهِ الحقّ دین خدا را با نشانههای حقّانیت آن باید شناخت نه با (گفتار و رفتار) اشخاص سرشناس.»
باید در نظر داشت تنها جامعۀ قرآنی است که میتواند بشر را به سعادت برساند لذا تنها راه حیات بشر تسلیم در برابر وحی خواهد بود، لذا در قرآن ذکر گردیده است: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ؛ او کسى است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد. در آیه دیگراز قرآن کریم آمده است. «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فِى الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»
لذا قرآن کریم با توجه به آیات محکمی که در آن ذکر گردیده است به روشنی به اصل وجود هویِت در جامعۀ قرآنی و لزوم التزام به جامعه را بیان نموده است: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَیْءٍ…. وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ».
قرآن کریم در جامعه سازی و شناخت جامعه ایده هائی برای ارائه دارد، به عنوان نمونه باید در نظر داشت در قرآن کریم آیاتی در مورد جامعه «امّت» وجود داردکه نشان دهندۀ اشارۀ مستقیم قرآن به وجود جامعهای قرآنی است، از سوی دیگر هویت جامعۀ قرآنی فقط متشکل از آیات مذکور نیست بلکه باید کل قرآن را مدنظر قرار دهیم تا جامعۀ قرآنی مطلوب را حاصل نمائیم.
لذا در بیان چیستی جامعۀ قرآنی نمیتوان تعریفی از پیش خود دادو هر گفتاری را جامعۀ قرآنی معرفی نمود. قرآن، مهمترین کتابی است که برای ساختن جامعه انسانی با نظر به همه ابعاد آمده است، از این رو هنگامی که پیامبر اکرم (ص)، مَعاذ بن جَبَل را به «یمن» فرستاد تا در آنجا جامعه قرآنی بسازد، ضمن دستورهایی چند به او فرمود: «… و أظْهِرْ أمرَ الإسلامِ کُلَّه صغیرَه و کبیرَه…». همه امور (و احکام) اسلام را، از کوچک و بزرگ، آشکار ساز (و عملی کن). بنابراین باید جامعهای را قرآنی دانست که همه شئون آن منطبق با قرآن کریم، و سیرۀ اهل بیت (علیهم السلام) ساخته شده باشد.
ویژگیهای جامعه قرآنی مطلوب
از مهمترین کارکردهای بارز در تحقق بخشیدن به سبک زندگی مطلوب، شناخت دقیق ویژگیهای جامعۀ قرآنی میباشد که مهمترین آن عبارتند از:
۱- جامعه عصر نبوی نمونهای از جامعۀ مطلوب
جامعه شکل گرفته عصر نبوی را باید به عنوان الگو و نمونهای از جامعۀ مطلوب یاد نمود زیرا پیامبر اکرم (ص) موفق شدند جامعه مطلوب را ایجاد نمایند لذا شکل جامعۀ آن دوران در مدینه به عنوان یک جامعۀ مطلوب مد نظر میباشد. جامعۀ قرآنی مد نظر اسلام اگر بتواند مولّفههای مطلوب جامعۀ عصر نبوی را دارا باشد راضی کننده خواهد بود لیکن باید اذعان نمود جامعه عصر نبوی در مسیر خودش عملکرد قابل قبولی داشت و با وضعیت موجود در آن زمان بیش از این ممکن نبود لذا این حد ممکن و مطلوب آن زمان میباشد.
۲- آموزش
تشکیل جامعۀ قرآنی بدون طی کردن روند آموزش برای افراد آنجامعه امکان پذیر نمیباشدلذا باید برای شکل دادن جامعۀ قرآنی در پی تعلیم و تربیت بود زیرا تحقق سبک زندگی اسلامی بیشک ارتباط مستقیمی با جامعۀ قرآنی آموزش دیده و دارای بینش و دانش میباشد.
باید در نظر داشت که نمیتوان جامعهای را بر اساس یک سری رفتارهای معین ایجاد نمود مگر اینکه آنجامعه آموزش لازم را دیده باشد لذا اگر در جامعهای رفتاری حاکم باشد و اصولی رعایت شود، حتما افراد آنجامعه آن اصول را آموزش دیدهاند و براساس آن تربیت شدهاند در نتیجه به عنوان نمونه میتوان اذعان کرد جامعه موفق پیامبر اکرم (ص) ناشی از یک آموزش و ناشی از یک تربیت بوده است.
نکتهای که دربارۀ جامعه عصر نبوی باید گفت اهتمام در تربیت جامعه به سمت آموزش میباشد لذا فارابی در ترسیم مدینه فاضله عصر نبوی تربیت افراد مدینه را به تناسب توان و استعداد آن فرد منتسب به پیامبر اکرم (ص) مینماید بنابراین نظر است که فارابی رئیس مدینه را مقدّم بر مدینه میداند. در آراء اهل المدینه الفاضله آورده است: «همان طور که عضو رئیسه بدن، بالطبع، کاملترین و تمامترین اعضا، هم فی نفسه و هم در افعالی است که ویژه اوست…، رئیس مدینه نیز در آنچه ویژه اوست، کاملترین افراد و اجزای مدینه است. هم چنان که در انسان قسمت قلب موجود میشود و سپس او سبب تکوین سایر اعضای بدن میگردد و سبب حصول قوّتهای اعضای بدن و تنظیم مراتب آنها میشود، وضع رئیس مدینه نیز چنین است که نخست باید او استقرار یابد و سپس او هم سبب تشکل و تحصّل مدینه و اجزای آن شود و هم سبب حصول ملکات ارادی اجزاء و افراد آن و ترتب مراتب آنها گردد… و حال موجودات عالم نیز چنین است…»
لذا به نظر میرسد جامعهای قرآنی است که دارای آموزش صحیح و منظم باشددر این صورت میتوان ادعا نمود؛ «جامعهای که قرآنی باشد نه بیراهه میرود نه راه کسی را میبندد و جهان را مجلای خدای سبحان میداند در آینه جهان، اسمای الهی را مشاهده میکند در آینه قرآن، صفات الهی را مشاهده میکند با فهمیدن اسما و صفات یا مشاهده آن اسما و صفات یا عاقلانه یا عارفانه از سطح حیات حیوانی بالاتر میآید به جای اینکه حیوان ناطق باشد حیّ متألّه میشود قهراً هم حَسنه دنیا را تحصیل کرده است هم حسنه آخرت را».
جامعه منطبق با کلام وحی
جامعهای را میتوان مطلوب دانست که اصول و روشها و اهداف و قوانین آنجامعه منطبق با قرآن باشد لذا ضرورت دارد قرآن را به عنوان راهنمای جامعه سازی و کتاب زندگی در همۀ ابعاد الگو قرار بدهیم.
جامعۀ ایده آل قرآنی باید در عمل و نیز در عینیت بخشی فرامین الهی بتواند رسالت خود را به نحو احسن انجام دهد. لذا جامعۀ قرآنی باید در عین رعایت حرام و حلال، بفهمد این احکام الهی باطنی دارد و تشریع الهی به تکوین الهی متصل است.
قرآن بر اساس آنچه خود بیان کرده است، راهنمای زندگی و هدایت بشر به سوی خدایی و متألّه شدن و رسیدن به مقام مظهریت در ربوبیت الهی یعنی تحقق خلافت الهی در نوع بشر است. از این روست که هیچ چیزی را برای رسیدن بشر به این مقصد و مقصود فروگذار نکرده است.
لذا جامعه قرآنی یعنی جامعهای که جهان بینی، مبانی اخلاقی، روابط دیپلماسی و سیاسی، حرکات و سکنات از قرآن اتحاذ گردد، اگر چه دست یابی به این مهم دارای مشقت فراوانی میباشد اما با سعی و تلاش و نیز استخراج راهبردها و مبانی اصول زندگی اجتماعی و فردی دستیابی به جامعهای قرآنی دور از انتظار نخواهد بود.
چیستی سبک زندگی اسلامی
واژه سبک زندگی، واژهای است که ابتدا در فرهنگ مدرنیته مطرح شد. بشریت در دویست سال پیش موضوعی به نام سبک زندگی در محاورات خود نداشت و اساساً چنین پرسشی در آن زمان معنا نمیداد. ولی امروزه این واژه نه تنها معنا میدهد بلکه باید به طور جدّی به آن پرداخته شود.
در دوران گذشته بشر بر مبنای امور حقیقی و معنویِ زندگی برای حیات بشری اقدام مینمود ولذا شکل و ظاهر زندگی نقش محوری را ایفا نمیکرد و هدف آنجامعه رسیدن به اهداف عالی و حقیقی بود، و زندگی خود را در عالمی ماوراء این عالم جستجو میکرد. لذا تا این حد به ظاهر و شکل زندگی نمیپرداخت، اما دنیای مدرن با محور قرار دادن شکل و ظاهر زندگی، روح و روان بشر را به این مباحث به عنوان دغدغهای مهم مشغول نمود.
لذا با توجه به این مقدمه باید گفت منشأ موضوع سبک زندگی از غرب آغاز گردیده و به تبع آن موضوع سبک زندگی در سایر ملل موضوعیت یافته و روح و روان افراد را به خود مشغول ساخته است.
در دنیای مدرن پیشرفت محوری به عنوان امری کلیدی برای سبک زندگی غربی موضوعیت یافته است که مقوله پیشرفت، فناوری محور بر پایه عرضه و تقاضا صورت میپذیرد، لذا اندیشه پیشرفت گرائی یک آسیب است که کمیتگرائی، تجربه محوری، و نیز فنی و فناوری محوری از کارکردهای اصلی اندیشه پیشرفت محوری در سبک زندگی غربی مطرح میباشد.
با بسط و توسعه محوریت پیشرفت در جوامع مختلف، ارزشهای انسانی و الهی جایگاه واقعی خود را از دست میدهند و سود محوری جایگرین این ارزشها میگردد، لذا به جرأت میتوان ادعا نمود محوریت علوم فنی در سبک زندگی غربی جایگاه واقعی علوم انسانی را تنزل داده است زیرا علوم انسانی بر خلاف علوم فنی انسان را به سمت تعالی رهنمون خواهد ساخت.
فطرت مهمترین مقوله سبک زندگی
در مقابل اندیشه پیشرفت محور، اندیشه زندگی محور قرار دارد که این اندیشه خود به دو قسم اندیشه زندگی محور بر مبنای حوادث روزمره مردم و نیز به اندیشه زندگی محور بر مبنای دین و فطرت تقسیم میگردد.
«فطرت» واژهای عربی بر وزن فِعْلَه از ریشه فطر و به معانی شکافتن و «آفریدن و ایجاد اولیه و بدون سابقه» ابداع است.
لذا شناخت مقوله دین امر اجتناب ناپذیر میباشد و بدون این شناخت نمیتوان برای تحقق سبک زندگی اسلامی اقدامی نمود لذا برای سبک زندگی اسلامی جامعۀ قرآنی نیاز به حکمت اسلامی و نیز توجه اساسی به فطرت دارد، و نکته اساسی پرداختن به سبک زندگی اسلامی بر اساس دین و فطرت میباشد و الّا دچار اباحهگری خواهیم شد، زیرا فطرت آیینهای است که حقیقت در آن وجود دارد «الست بربکم قالو بلی» به این معناست که انسانها در وجود خود حقیقت را دارند و فقط مذکِّر میآید و تذکر میدهد یعنی محتوا موافق فطرت است.
در اندیشۀ زندگی محور بدون دخالت دین و فطرت، محوریت با زندگی روزمره و عادی مردم میباشد، که نتیجه آن اباحهگری خواهد بود. اما در اندیشۀ دینی و منطبق با فطرت حیثیت وجودی انسان مورد بررسی قرار میگیرد که در این صورت نیاز به حکمت پدید میآید.
با توضیحات ارائه شده در مقابل اندیشۀ زندگی محور، اندیشۀ حکمت محور شکل میگیرد که برخلاف نگاه زندگی محور که اصالت را به غریزه میدهد، لیکن اندیشه حکمت محور توجه به غریزه را معطوف به زندگی کردن مطرح میکند و افراط در آن را امری ناپسند میداند.
لذا در بیان چیستی سبک زندگی اسلامی به طور اجمال میتوان عنوان نمود، سبک زندگی اسلامی ناظر به رفتار شخصی، زندگی جامعه و تکامل اجتماعی میباشد و نیز تامل در مفهوم قرآنی آن میرساند ایدئولوژی فراگیری که قرآن برای زندگی تعریف میکند همان سبک زندگی اسلامی خواهد بود.
نقش جامعه قرآنی در تحقق سبک زندگی اسلامی
۱. مقابله با سبک زندگی غربی
تمدن جدید، الگوهای اجتماعی که سبک زندگی را تشکیل میدهند، را پیش روی ما نهاده است. لذا جامعه اسلامی در معرض الگوهای غربی و بیگانه میباشد، نظریه پردازان و طراحان غربی با این الگوها به دنبال تأثیر گذاری بر سبک زندگی جامعه هدف میباشند لذا در این الگوهای اجتماعی، یک موضوع جامعه به صورت همه جانبه مورد مطالعه قرار میگیرد و سعی میشود یک مدل جامع برای همه شرایط خاص طراحی شود.
غربیها سبک و آداب زندگی را مورد مطالعه قرار میدهند و آن را در یک مدل جامع ارائه میکنند. آنها این مدل جامع را الگوی توسعه مینامند، لذا غربیها با طراحی سبک زندگی و الگوی توسعه و استفاده از فنون، مهارتها و هنر همواره به دنبال اشاعه سبک زندگی مورد نظر خود میباشند تئوری مهم آنها تغییر سبک زندگی اجتماعی میباشد و الگوی رفتار اجتماعی، اشتغال، خوراک، مسکن، پوشاک و روابط اقشار با این برنامه هدفمند تغییر میکند، لذا سبک زندگی غربی با کمک دانشهای پشتیبان، فنون و مهارتهایی را به خدمت میگیرد تا از طریق آنها سبک زندگی تبدیل به فرهنگ شود.
تقابل سبک زندگی اسلامی عمدتا با سبک زندگی آمریکائی میباشد. در مورد تاریخچه آن نیز باید گفت؛ سبک زندگی آمریکایی، مبتنی بر بررسیهای محققی به نام «آدام کورتیس»، در حدود ۴۰ سال پیشینه دارد. بررسی مبسوط او، روند شکلگیری و تحقق «New Individualism» یا «نوفردگرایی» و تفرد جدید را نشان میدهد. مدرنیته، در قرون اخیر، «اصالت فرد» را بشارت داده بود، و پس از تحقق آن، جامعه آمریکا، در نیمه دوم قرن بیستم، قدم به مرحلهٔ نوین اصالت فرد گذارد.
با همۀ این اوصاف تنها وجود جامعۀ قرآنی است که میتواند به عنوان امتیازی باارزش در مقابله با سبک زندگی غربی عمل نماید، زیرا در سبک زندگی غربی فقط آسایش به عنوان راهبردی کلیدی مطرح میباشد اما جامعۀ قرآنی با دارا بودن آرامش در کنار آسایش میتواند به عنوان رهبردی مهم در راستای مقابله با سبک زندگی غربی مطرح باشد.
۲. محوریت توحید و حیات طیبه
تمدن غرب شامل ایدئولوژی پنهان و یک تمدن همه جانبه مبتنی بر ایدئولوژی مدرن و مادی است و این تمدن همه عرصههای زندگی را در بر میگیرد، در نقطه مقابل این تمدن باید به دنبال سبکی بود که بتواند زندگی همه جامعه را در برابر توحید و در کلمه توحید منحصر سازد لذا سبک زندگی قرآنی سبک زندگی در محیط حیات طیبه و توحید است. لذا غایت آموزههای دینی، رهایی از وضع موجود سبک زندگی غیر اسلامی و رسیدن به «حیات طیّبه» میباشد. در قرآن کریم آمده است: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاﺓً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» هر کس – از مرد یا زن – کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزهای، حیات میبخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام میدادند، پاداش خواهیم داد.
درباره «حیات طیبه» نظرات گوناگونی توسط مفسرین مطرح شده است. مرحوم طبرسی در تفسیر بزرگ مجمع البیان برخی از آنها را بدین صورت بیان نمودند: رزق و روزی حلال؛ زندگی شرافتمندانه همراه با قناعت و خشنودی؛ بهشت پر طراوت و زیبا و زندگی خوش در آنجا؛ زندگی خوشبختانه در بهشت برزخی، در روایتی که در نهج البلاغه از امیر مؤمنان (ع) آمده چنین میخوانیم: «و سئل عن قوله تعالی فلنحیینه حیاه طیبه» فقال هی القناعه؛ از امام علی (ع) پرسیدند: منظور از جمله «فلنحیینه حیاه طیبه» چیست؟ فرمود: قناعت»
مرحوم علامه طباطبایی در مورد «حیات طیبه» بیانی عمیق و عالی دارند، ایشان در تفسیر خود و در ذیل آیه ۹۷ سوره مبارکه نحل میفرماید: مراد از «احیاء» بخشیدن و افاضه حیات و زندگی است و آیه شریفه دلالت دارد که خداوند سبحان، انسان با ایمانی را که عمل شایسته و صالح انجام میدهد با زندگی جدیدی که غیر از زندگی معمول مردم است، اکرام میکند و آثار زندگی حقیقی که همان علم و قدرت است با این زندگی جدید همراه و همگام است و این درک جدید و قدرت باعث میگردد چنین فرد مؤمنی، چیزها را چنان که هستند ببینید؛ یعنی میتواند امور و اشیاء را به دو قسم حق و باطل تقسیم کند. سپس با قلب و روحش از امور باطل که در معرض فنا و زوال هستند که همان زندگی و حیات دنیوی است روی گردان میشود و به آن پشت میکند و دل به زینتها و مظاهر فریبنده دنیا نمیبندد و چون از بند این تعلقات دنیوی و ظواهر گول زننده آن رها شد، شیطان نمیتواند او را خوار و ذلیل خود سازد و در بند خود گرفتار آرد. و در مقابل، قلب و روحش به پروردگار باقی و جاوید مرتبط و پیوسته میگردد و جز ذات پاک او و قرب و جوار او را طلب نمیکند و جز از خشم و دوری از او از چیزی هراس ندارد و در این هنگام برای خود زندگی پاک و جاودانه و بیزوال مشاهده میکند که کارگردان این زندگی و مدبر امور آن، پروردگار بخشنده و مهربان او است و در سراسر این زندگی معنوی و پاک جز زیبایی و جمال چیزی مشاهده نمیکند و تنها اموری را که خداوند آنها را قبیح و زشت شمرده، زشت و ناپسند میشمرد. این چنین انسانی چنان نور و کمال و قدرت و عزت و لذت و شادمانی در زندگی خود مییابد و مشاهده میکند که پایان و انتهایی ندارد.
با در تدبّر و تعمق در آیات و تفاسیر و روایات ذکر شده در مییابیم که بر خلاف جامعۀ غربی که اصالت آن اومانیسم و انسان محوری میباشد و رضایت انسان به عنوان اصل مطرح میباشد، اما در جامعۀ قرآنی خدا محوری و اصلت به رضایت خداوند به عنوان راهبردی مهم و حیاتی و غیر قابل تغییر مطرح میباشد لذا اعمال همۀ انسانها در جامعۀ قرآنی و اجرای فرامین الهی از قبیل کسب روزی حلال و زندگی همراه با قناعت، به حیات طیبه تعبیر گردیده است لذا جامعۀ قرآنی میتواند با بر این افعال و اعمال پاک و الهی تأثیر گذاردو تحقق سبک زندگی اسلامی مطلوب را در میان آحاد جامعه نهادینه سازد.
توجه به عقلانیت و گذر از التهاب و بحران راهکار ایجاد توازن در هر امری است. باید ساختار معرفتی جامعه از طریق رسانهها و نخبگان برای مردم گسترش یابد. اینکه منفعت طلبی جمعی بر منفعت طلبی شخصی ارجحیت داده شود. البته در زمان جنگ این روحیه منفعت طلبی جمعی در مردم زیاد شد و دیدیم که چگونه مردم با ایثار و فداکاری حتی با نثار جانشان در جنگ مشارکت کردند
۳. اصلاح نفوس جامعه
باید اذعان نمودکه شعار اساسی همه تحرکها و نهضتهای انبیا در طول تاریخ حیات بشر، ایجاد اصلاحات بوده است اصلاحات، از جمله مسائلی است که زندگی بشری نمیتواند بدون آن ادامه حیات دهد، و این پدیده حساس در یک جامعه اسلامی نیز در سایه یک فرهنگ راستین اسلامی تحقق پذیر خواهد بود.
آنچه ما در صدد بیان آن میباشیم اصلاح در عمل و رفتار میباشد، به نظر میرسد جامعۀ قرآنی از ظرفیت عظیم اصلاح مردم به سمت خیر و نیکی برخوردار میباشد.
خودسازی و اصلاح نفس خود و همچنین هدایت و اصلاح دیگران از اهداف اساسی اصلاحات اسلامی است که در این باره امیرمومنان فرمودند: «من اصلح نفسه ملکها» «کسی که نفس خود را اصلاح کند مالک آن میشود»، کسی که نفس خود را اصلاح کند، بر آن تسلط یافته است.
آن حضرت فرمودند: «طوبی لمن صلحت سریرته» خوشا به حال کسی که باطن خویش را اصلاح کند.
اگر باطن اصلاح شود، نشان آن را میتوان در صلاح ظاهر، به تماشا نشست امیر مؤمنان فرمودند: «صلاح الظاهر عنوان صحه الضمائر ««اصلاح ظاهر، نشانهٔ اصلاح باطن است».
جامعۀ قرآنی میتواند با ایجاد زمینۀ تأثیر روحی، احسان و نیکی، ترویج فرهنگ قناعت، تعقل و تفکر، صداقت، و.. در هدایت واصلاح جامعه بکوشدکه این امر منجر به تحقق سبک زندگی اسلامی خواهد گردید.
۴. قرآن محوری
از مهمترین تأثیرات جامعۀ قرآنی بر فضای سبک زندگی جامعه، ارتقای رجوع به قرآن و فرامین صادر شده در این کتاب آسمانی میباشد. اساسا ما پیش از اینکه در موضوع خاصی رسالت جامعه قرآنی را تعریف و واکاوی کنیم، باید رسالت عام جامعۀ قرآنی را در تحقق سبک زندگی اسلامی مد نظر قرار دهیم.
مطمئنا یک امر بدیهی خواهد بود که همۀ افراد جامعه که به نوعی با قرآن مأنوس میباشند همه و همه در یک مقطع مشترکند که بستری را فراهم کنند تا معارف قرآنی را به جامعه منتقل نمایند.
به عنوان نمونه هنرمندان با استفاده از ابزار هنر در نزدیککردن فضای جامعه با معارف قرآنی گام بر میدارند و یک مفسر نیز با تفسیر کلام وحی در ارتقاء سبک زندگی قرآنی جامعه گام بر میدارد و در این مسیر اهداف مشترک خواهد بود. اگر چه باید اذعان نمود که در مسیر قرآن محوری هنوز برنامه مشخص و تدوین شدهای به مفهوم خاص وجود ندارد لیکن جامعۀ قرآنی میتواند با تأثیر گذاری در روابط فردی و احتماعی افراد در جامعه این اصل را در سبک زندگی اسلامی نهادینه سازد.
یکی از آسیبهای مهم در این زمینه وجود نگاه حدأقل در ارتباط با کلام وحی میباشد که قرآن را در حدی خاص کتاب مقدس میدانند و عمده فعالیتها را در زمینه تلاوت، خواندن و ثواب بردن تعریف مینمایند.
به نظر میرسد نگاه حداقلی در زمینه قرائت و تلاوت و حفظ قرآن تاثیرگذار خواهد بود اما یقینا برای تآثیر در سبک زندگی اسلامی به هیچ عنوان کافی نخواهد بودبلکه بهرهمندی قرآن در همۀ ابعاد زندگی جزو ضروریات جامعۀ قرآنی میباشد از این روست که تدبر و تفسیر قرآن به عنوان گامی برای استنباط و نظریه سازی مورد توجه قرار گرفته است تا خردمندان با بهره گیری از آیات قرآنی به نظریهپردازی اقدام کرده و جامعه را براساس نظریههای قرآنی سامان و شکل دهند و سبک زندگی مردم را بر اساس آن متحول سازند. این همان معنای واقعی تدبر و تلاوت حقی قرآن است که خداوند در آیه ۸۲ سوره نساء و آیه ۱۲۱ سوره بقره بر آن تاکید کرده است.
حضرت امام صادق (ع) درباره مفهوم واقعی «یتلونه حق تلاوته» میفرماید: «یرتلون آیاته و یتفقهون به و یعملون باحکامه و یرجون وعده و وعیده و یعتبرون بقصصه و یأتمرون باوامره و ینتهیون بنواهیه؛ ما هو و اللّه حفظ آیاته و درس حروفه و تلاوه سوره و درس اعشاره و اخماسه، حفظوا حروفه و اضاعوا حدوده؛ و انما هو تدبر آیاته و العمل بارکانه قال اللّه تعالی کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته؛
یعنی آیات آن را به دقت بخوانند و حقایق آنرا درک کنند و به احکام آن عمل نمایند و به وعدههای آن امیدوار و از وعیدهای آن ترسان باشند از داستانهای آن عبرت گیرند به اوامرش گردن نهند و نواهی آنرا بپذیرند. به خدا سوگند منظور حفظ آیات و خواندن حروف و تلاوت سورهها و یاد گرفتن اعشار و اخماس (تقسیماتی که در قرآن میشود مانند تقسیم به سی جزء و یا هر جزء به چهار حزب و امثال آن) آن نیست. آنها حروف قرآن را حفظ کردند؛ اما حدود آنرا ضایع ساختند منظور خداوند از حق تلاوت اینست که در آیات قرآن بیاندیشند و به احکامش عمل کنند؛ چنانکه خداوند میفرماید: این کتابی است که ما بر تو نازل کردیم تا در آیاتش تدبر کنند.»
تدبر به معنای تعمق و شناخت نهایت و پیامدهای هر آیه و اثار و تبعات آن است. تدبر در حقیقت به معنای بهره گیری از نظریههایی است که در هر آیه وجود دارد تا با آن سبک زندگی را از تفسیری درست بهر همند سازند و بر اساس روشها و اصول آن زندگی را سامان بخشید. از این روست که امیرمومنان علی (ع) میفرمایند: «الا لا خیر فی قرائه لیس فیها تدبر؛ آگاه باشید در آن قرائت قرآنی که تدبر نباشد هیچ خیری (یعنی خوبی و رشد عقلانی و معنوی) وجود ندارد».
جامعه قرآنی باید در همه ابعاد فکری وعملیاش، قرآنی باشد. این در حالی است که جامعههای کنونی با همه مشکلاتی که دارند، به سبب تفکر التقاطی دچار بحران شدهاند. جوامع کنونی، بخشی از نظریههای حقوقی را از اسلام و بخشی را از قوانین رومی و ایرانی و سنتها و مانند آن گرفته است. از این روست که نمیتواند در تحقق سبک زندگی اسلامی آنچنان موفق باشد، بنابراین لازم است تا با تدبر در ایات قرآنی، نظریههای مناسب با هر حوزه به دستاید و با کمک اولیای امور سیاسی و اجتماعی علمیاتی شود و جامعه سازی براساس آموزهها و نظریههای قرانی شکل گیرد.
هر جامعهای باید بر اساس آموزههای وحیانی مسیر زندگی خویش را بیابد و سبک زندگیاش را بر اساس آموزههای آن سامان دهد، در غیر این صورت نمیتوان مدعی ایمان به شریعت و کتابی بود که بر خلاف آن رفتار میشود. خداوند بارها در آیات قرآن به این نکته توجه داده است که تنها زمانی میتوان مدعی ایمان واقعی شد که کتب آسمانی را خواند و در آن تفکر و تدبر کرده و بر اساس آموزههای آن عمل کرد و هیچ کوتاهی نکرد و دنبال قوانین طاغوتی نرفت.
خداوند امتها را ترغیب مینماید تا بر اساس آموزههای قرآن گام بردارند لذا هر گونه بیاعتنائی به آموزههای وحی منجر به حسرت در زندگی افراد جامعه خواهد گردید؛ زیرا وقتی انسان در قیامت دریابد که با عمل به آنچه وضعیت متعادل و مناسبی مییافت، از خسرانی که نصیب او شده است پیشمان و نادم خواهد بود در حالی که پیشمانی در آن زمانی سودی ندارد.
خداوند به صراحت کسانی را که التقاطی عمل میکنند و بخشی از فرهنگ و سبک زندگی خویش را از آموزههای قرآنی و بخشی دیگر را از آموزههای دیگران میگیرند، به عنوان کافر معرفی کرده و به آنان هشدار میدهد که این گونه رفتار التقاطی هیچ سودی برای آنان و جامعه ایشان نخواهد داشت.
لذا تفکر التقاطی و نیزعمل التقاطی از منظر قرآن عین مهجوریت قرآن میباشد، زیرا جامعهای که نتواندقرآن را به عنوان محور در سبک زندگی مردم مطرح سازد یقینا در ابعاد دیگر نیز در مقابل سبکهای منحط غربی یارای مقابله را نخواهد داشت.
بنابراین، نخبگان جامعه و خردمندان میبایست با تمام تلاش و جدیت این معنا را پی گیری کنند که نظریههای قرآنی را در همه ابعاد به دست آورده و در اختیار مردمان قرار دهند تا آنان در سبک زندگی خویش به کار گیرند. که این مهم منجر تأثیر گذاری جامعۀ قرآنی در تحقق سبک زندگی مردم در همۀ ابعاد زندگی خواهد گردید.
۵. اصالت به جامعه و فرد
اصالت داشتن یا اعتباری بودن جامعه از مباحث کلیدی در ارتباط با نقش جامعۀ قرآنی در تحقق سبک زندگی اسلامی میباشد زیرا اهمیّت این بحث از آنجا ناشی میشود که چنانچه جامعه یک امر اعتباری باشد و وجودی جدای از وجود افراد برایش قائل نباشیم و در حقیقت این افراد باشند که جامعه را تشکیل میدهند، باید پذیرفت که تحوّلات جامعه، به دست افراد است و هرگونه تغییر و تحوّلی که در جامعه به وجود آید، نتیجه عملکرد خوب یا سوء افراد آنجامعه است. نتیجه چنین دیدگاهی این است که باید انحطاط یا تعالی جوامع را در انحطاط یا تعالی افراد آن جستوجو کرد، ولی اگر این دیدگاه به اثبات برسد که جامعه یک وجود حقیقی دارد، نه اعتباری و دارای وجودی مستقل از افراد است و افرادش اعتباری هستند، نتیجه این میشود که ممکن است برای انحطاط یا تعالی جامعه، عواملی غیر از عوامل انحطاط یا تعالی افراد وجود داشته باشد و در نتیجه، راه حلهای پیشنهادی برای جلوگیری از انحطاط یا هدایت به سوی تعالی، باید متوجّه خود جوامع باشد نه افرادش؛ چون بر اساس این نظریه، افراد خارج از وجود جامعه، حقیقت و واقعیتی ندارند.
به طور کلی در این موضوع دیدگاههای مطرح شده را میتوان به دو قسم گرایشهای جامعهگرا و فردگرا تقسیم کرد که هر کدام قائلین خاص خود را داراست و دلایلی نیز برای اثبات مدعای خود ذکر نمودهاند که مجالی برای طرح آنها نیست.
در میان اندیشمندان اسلامی معاصر نیز هر دو گرایش طرفدارانی دارد. مدعیان گرایش به جامعهگرائی مستنداتی از آیههای قرآن میآورند مبنی بر اینکه قرآن برای جامعه نوعی زندگی سوای از افرادش، در نظر میگیرد و اموری را به جامعه نسبت داده که نمیتوان آنها را به افراد نسبت داد.
به نظر میرسد آیات قرآن کریم به عنوان مویدی برای این مدعا مطرح میباشند زیرا قرآن مسائل مربوط به جامعه و فرد را به گونهای برداشت میکند که این نظریه تأیید میشود. قرآن برای امّتها (جامعهها) سرنوشت مشترک، نامه عمل مشترک، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصیان قائل است.
بدیهی است که امّت اگر وجود عینی نداشته باشد، سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصیان معنا ندارد. اینها دلیل است که قرآن به نوعی حیات قائل است که حیات جمعی و اجتماعی است. حیات جمعی صرفا یک تشبیه و تمثیل نیست؛ یک حقیقت است، همچنانکه مرگ جمعی نیز یک حقیقت است: وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ؛ و برای هر امتی اجلی است؛ پس چون اجلشان فرا رسد، نه [میتوانند] ساعتی آن را پس اندازند و نه پیش.
و این حیات به امّت تعلق دارد نه افراد. بدیهی است که افراد امّت، نه با یکدیگر و در یک لحظه بلکه به طور متناوب و متفرّق، حیات فردی خود را از دست میدهند. کُلُّ أُمَّهٍ تُدْعی إِلی کِتابِهَا؛ هر امّتی به سوی کارنامه خود فراخوانده میشود. زَیَّنّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ؛ برای هر امّتی کردارشان را آراستیم.
با مروری بر آیات ذکر شده در مییابیم جامعه حیات جمعی دارد و آیههای قرآنی نیز گواه بر این مسأله هستند.
باید اذعان نمود اگر چه اقوال ذکر شده از برخی دانشمندان اسلامی و نص قرآن کریم ظاهراً در مسیر حمایت از جامعه گرائی بوده است اما بیان مسأله تفاوت آشکاری با ادعای برخی قائلین به جامعه گرائی افراطی غیر مسلمان داردزیرا قائلین به جامعه گرائی افراطی برای فرد در اجتماع هیچ نقشی قائل نیستند و فرد را ذوب شدۀ در اجتماع میدانند و برای فرد وجودی غیر از وجود جامعه در نظر نمیگیرند اما اقوال اندیشمندان مسلمان در باب جامعه گرائی بر این نکته استوار است که آنها نقش فرد را در جامعه نادیده نمیانگارند و او را موجودی بیاراده و اختیار نمیدانند. بله البتّه اندیشمندان مسلمان بر وحدت حقیقی تأکید دارند و به همین دلیل با توجّه به چنین نگرشی، در تمسّک به آیههای قرآن، استنباط میکنند که قرآن برای امّتها (جامعهها) سرنوشت مشترک، نامه عمل مشترک، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصیان قائل است.
لذا میتوان ادعا نمود از منظر اندیشمندان اسلامی انسان موجودی مستقل میباشد لیکن این جوامع هستند که فرهنگ و تمدن را شکل میدهند.
۶. خدامحوری
از مهمترین مباحث مربوط به تأثیر جامعۀ قرآنی در تحقق سبک زندگی اسلامی باید به اصالت خدا در جامعه اشاره نمود لذا مهمترین شاخصه جامعۀ قرآنی خدا محوری است یعنی محوریت در جامعۀ قرآنی با خالق است نه با مخلوق.
از نگاه همۀ ادیان سرپرست بشر خداست سرپرستی در وضع و اجرای قوانین، چنین جامعهای را جامعه خدامحور میگویند. لذا سبک زندگی اسلامی و نهاد مقدس خانواده اسلامی بر خدامحوری استوار است، باید گفت اصلیترین مبانی جامعه قرآنی خدامحوری است که ولایت و سرپرستی از آن اوست و دین، قوانین الهی جامعه بشری است و تخلف از آن روا نبوده و جرم تلقی میشود.
در تفکر دینی نیز انسان در حد خلافت الهی تکریم میشود اما بین جانشینی خدا در تفکر اسلامی و دینی با جایگزینی انسان به جای خدا در «اومانیسم» فرق بسیار است. در آنجا وقتی از جایگزینی انسان به جای خدا سخن میرود، سخن از کنار رفتن خدا و نشستن انسان به جای خدا و خدایی کردن انسان است. اما در تفکر دینی وقتی سخن از جانشینی انسان به جای خدا گفته میشود، اینجانشینی در گرو بندگی خداست و کسی که بنده خدا باشد و از خود برهد جانشین خدا میشود و میتواند قوانین خدا را در جامعه وضع و اجرا و حاکم کند. هر دو به ظاهر به انسان ارزش میدهند اما یکی به انسان گسسته از خدا و دیگری به انسان پیوسته با او ارج مینهد.
در سبک زندگی غربی و اختصاصا در مبانی اندیشهای او مانیسم اصالت با انسان است که به چند نمونه اشاره میگردد:
۱- مارتین هایدگر در تعریف دوران سیطره اومانیسم چنین مینویسد «دورانی که ما آن را مدرن میخوانیم؛ با این حقیقت تعریف میشودکه انسان؛ مرکز و ملاک تمامی هستندگان است»
۲- محوریت انسان در مقابل محوریت خدا
«ما مجاب شدهایم که جهان، اعصار توحید، خداپرستی، مدرنیسم و انواع اندیشههای جدید را پشت سرگذارده و میگذارد»
۳- اتکا بشر به خرد و تجربه حسی در شناخت نظام جهان بینی و ایدئولوژی خویش؛ دکارت میگوید: «بعد و حرکت را به من بدهیدمن جهان را میسازم»دان کیوپیت در نقد این تفکرمینویسد:
«من نمیتوانم دکارت را ببخشم، در سراسر فلسفهاش میخواهد خدا را کنار بگذارد، ولی در گردش جهان به ناچار سرانگشت او را دخالت میدهد و بعد از آن دیگر کاری به خداندارد»
۴- تاکید بر آزادی و اختیار انسان و مرتبط نبودن ارزشهای انسانی به امور متافیزیکی؛
با نگاهی به علوم انسانی مشاهده میکنیم فرد گرائی و اصالت بشر در مبانی علوم انسانی به وضوح آشکاراست و متفکران اندیشه اومانیسم به صراحت از فردگرائی و نفع شخصی و انسان محوری دم زدهاند؛ مکتب اومانیسم انسان را محور ارزشها قرار میدهد در اومانیسم همه چیز از انسان شروع میشود و به انسان نیز ختم میشوداومانیسم با این تئوری مقابل مکتب دین قرار گرفت؛ خداوند میفرماید: (ایحسب الانسان ان یترک سدی) «آیا انسان گمان میکند بیهدف رها میشود»
در اندیشه اسلامی انسان دارای کرامت ذاتی است اما این مقام با بندگی ایجاد میگردددر حالی که اندیشه اومانیستی عقل خود بنیان بشری مستقل از وحی را به عنوان راهنما معرفی میکند لذا باید گفت «اومانیسم مقابل خداگرائی قرار گرفته است»
نتیجه
در جمع بندی بحث باید گفت که ساخت جامعهای انسانی و الهی، از مهمترین دغدغههای همۀ انبیاء الهی میباشد. و نیز در راستای ساخت جامعه قرآنی باید از قرآن و سنت بهره جست.
اما نکته مهم در شکل گیری جامعه قرآنی توجه به ابعاد مختلف ویژگیهای جامعه قرآنی مطلوب از منظر قرآن و سیرۀ اهل بیت علیهم السلام میباشد که میتواند به عنوان راهبردی کلیدی برای تحقق سبک زندگی اسلامی مد نظر قرار گیرد.
یقینا ایجاد جامعۀ قرآنی و به تبع آن تحقق سبک زندگی اسلامی میتواند به معانی واقعی تمدن سازی نوین اسلامی را به ارمغان آورد. از سویی دیگر توجه به آسیبها و چالشهای موجود در راستای جامعه سازی قرآنی نیز از لوازم مهم برای احیاء سبک زندگی اسلامی میباشد، تأکید قرآن کریم بر تدبر در قرآن در همین راستا تعریف میگردد. لذا جامعه قرآنی میتواند کرامت از دست رفتۀ انسان در سبک زندگی غربی را به همۀ ابنای بشر بازگرداند. پس جامعهای قرآنی است که همۀ شئون آن منطبق با فرامین کلام وحی و سیرۀ اهل بیت (علیهم السلام) باشد.
در بیان مصادیق تاثیرات مهم جامعه قرآنی بر تحقق سبک زندگی اسلامی باید اذعان نمود که جامعه قرآنی میتواند به عنوان الگویی پویا در برابر آفات و آسیبهای موجود در سبک زندگی غربی مطرح گردد.
لذا یقینا بومی سازی سبک زندگی از متن اسلام میتواند حیات طیبه را برای همۀ جوامع بشری به ارمغان بیاورد. در کنار همۀ مواهب حاصل شدۀ از کلام وحی باید به اصلاح نفوس جامعه که شعار اساسی همۀ انبیاء در طول تاریخ حیات بشر بوده است اشاره نمود. قرآن محوری و تلاش توأمان برای رشد جامعه و فرد و نیز محوریت رضایت خدا بر همۀ رضایتها از مهمترین آثار جامعۀ قرآنی بر تحقق سبک زندگی اسلامی خواهد بود. لذا بر همۀ نخبگان جامعه لازم است با در نظر گرفتن آثار بیشمار کارکردهای جامعۀ قرآنی تلاش نمایند در عصری که همۀ ارزشها و اعتقادات و آرمانهای جوامع بشری در حال پایمال شدن میباشد، با ارائۀ الگوی کامل از سبک زندگی اسلامی برای سعادت و تعالی همۀ جوامع بشری بکوشند.