زهرکشندهای که برای خدا سر کشیده شد و آبرویی که تنها با خدا معامله شد
هنگامی که صدام حسین در سال ۱۳۵۹ با تشویق و تحریک آمریکا ، تجاوز به خاک جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرد، تصور میکرد که در ظرف یک هفته به عمر نظام جمهوری اسلامی خاتمه داده، این کشور را متصرف خواهد شد، اما از آنجا که در محاسبات خود، جایی برای ایمان و اعتقادات مردم […]
هنگامی که صدام حسین در سال ۱۳۵۹ با تشویق و تحریک آمریکا ، تجاوز به خاک جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرد، تصور میکرد که در ظرف یک هفته به عمر نظام جمهوری اسلامی خاتمه داده، این کشور را متصرف خواهد شد، اما از آنجا که در محاسبات خود، جایی برای ایمان و اعتقادات مردم این سرزمین و رهبری الهی امام خمینی(ره) باز نکرده بود، ناباورانه با مقاومت سرسختانه مردان و زنان، و پیر و جوان این کشور روبه رو شد و علیرغم هشت سال شرارت و جنایت و بهرهمندی از انواع و اقسام حمایتها و پشتیبانیهای مالی، نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و سیاسی آمریکا و پیمان ناتو و پیمان ورشو و همه مرتجعین منطقه، نتوانست به اهداف شیطانی خود نائل گردد.
در مقابل، رزمندگان دلاور ایران اسلامی چنان عرصه را بر متجاوزین تنگ کردند که رژیم بعثی عراق در آستانه سقوط قرار گرفته بود، اما در سال پایانی جنگ، صحنه به تدریج تغییر یافت و اوضاع چنان شد که بالاخره امام خمینی(ره) مجبور به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و تن دادن به آتشبس تحمیلی گردید. این همان ماجرائی بود که امام خمینی(ره) از آن به سرکشیدن جام زهر تعبیر کرد.
اما چرا وضع به آنجا رسید؟ چه افراد و جریانهایی در این ماجرا دخیل بوده، امام خمینی(ره) را مجبور به سرکشیدن جام زهر کردند؟
قطعنامه ۵۹۸، هشتمین قطعنامهای بود که شورای امنیت سازمان ملل از ابتدای تجاوز علنی رژیم بعثی عراق به جمهوری اسلامی ایران، صادر کرده بود. همه قطعنامههای قبلی به علت جهتگیری ناعادلانه آنها از سوی ایران رد شده بود، اما در ابتدای صدور قطعنامه ۵۹۸ بعلت نکات مثبتی که در این قطعنامه گنجانده شده بود، از سوی جمهوری اسلامی اعلام شد که ایران جای بحث و مذاکره در این قطعنامه میبیند و آن را نه رد کرد و نه قبول؛ ولی سرانجام در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۶۷ این قطعنامه مورد قبول جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت.
در آن زمان آمریکا تلاش می کرد که قطعنامه مذکور به گونهای تنظیم شود که تحریمهایی را برای هر کدام از طرفین جنگ که با آتش بس موافقت نکنند، در نظر گیرد. اما با توجه به جمله بندی قطعنامه میتوان گفت هدف اصلی در این میان، ایران بوده است.
سردار احمد سوداگر نیز در مقالهای مینویسد: «با نگاهی به ۱۰ قطعنامه صادر شده از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد و بررسی حوادث قبل و بعد از صدور این قطعنامهها مشخص میشود که در هیچ کدام از این قطعنامهها تمامی شرایط مدون صدور قطعنامه توسط این شورا لحاظ نشده و تمهیدات لازم برای اجرای کامل آنها اندیشیده نشده بود. از طرفی با توجه به شرایط زمانی صدور این قطعنامهها ، همگی آنان در زمانی صادر میشد که ایران در عرصه نبرد پیشرفتهایی به دست میآورد یا موازنه به نفع ایران رقم میخورد . بنا بر این صدور این قطعنامهها در آن زمانها نه تنها کمکی به ایران و خاتمه جنگ نمیکرد، بلکه در جهت تضعیف طرف مظلوم جنگ و محدود کردن اقدامات دفاعی آن و حمایت و پشتیبانی تلویحی از متجاوز بوده است.»
آنتونی فرانسیس بویل استاد رشته حقوق بین الملل دردانشگاه ایلی نویزآمریکا نیز در این رابطه میگوید: «بجای این که از سوی شورای امنیت برای تأمین شرایط مشروع و منطبق با حقوق بینالملل، اقدامی صورد گیرد؛ قطعنامه ۵۹۸ از ایران خواست که ابتداء ایران از همه قسمتهای خاک عراق عقب نشینی کند.
لجاجت دولت ایالات متحده به این امر منجر شد که شرایط قطعنامه ۵۹۸ بر طرفی تحمیل شود که آشکارا آغازگر جنگ نبود و احتمالاً قطعنامه برای مجبور کردن ایران طراحی شده بود تا به عنوان زمینهای برای اعمال مجازاتهای شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران استفاده شود تا مانع شکست عراق گردد.»
حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی نیز در مصاحبهای در اواخر سال ۱۳۸۱ ، پیش از حمله آمریکا به عراق، اظهار میدارد: «مسائل ما با عراق حل نشده است . مسائل کویت هم با عراق حل نشده است . در کویت، آمریکاییها به زور وارد شدند و کارها را در دست گرفتند و یک مقدار نفت میفروشند و برای آنها پول بر میدارند. برای ما کسی این کارها را نمیکند، یعنی در سیستم قطعنامه هم این دیده نشده بود که این گونه عمل کنیم. این را رها کرده بودند و به عنوان یک استخوان لای زخم گذاشته بودند که میدانستند به جایی نمیرسد. عراقیها هنوز فکر میکنند که نباید به ما خسارت بدهند.»
حال باید دید که دستگاه دیپلماتیک ما در آن مقطع چه میکرده و نمایندگی ما در سازمان ملل چه عکس العملی در مورد این قطعنامه داشته است. یکی از دیپلماتهای با سابقه وزارت خارجه میگوید: «حرکت باند نیویورکیها از مقطع صدور قطعنامه ۵۹۸ آغاز شد. تعدادی از اعضای هیئت دیپلماتیک کشور در نیویورک در سال ۱۳۶۶ در حین مذاکرات مربوط به قطعنامه ۵۹۸ کوشیدند تا با از کار انداختن حسگرها و منابع ورودی وزارت امور خارجه، اجماعی جهانی علیه ایران به وجود آید… از همان ایام که متوجه این موضوع شدم، به صورت پی در پی برای تهران تلکس میفرستادم تا شاید کوچکترین تحریکی در این بین صورت گیرد، اما مسئولین وقت به هیچ وجه حاضر به شنیدن مطالب نشدند… در واقع، بخش بین الملل وزارت امور خارجه گویا به این امر حساسیتی نداشت. این بخش به صورت مستقیم با سازمانهای بینالمللی در ارتباط بود و افراد اصلی تشکیل دهنده این بخش، بعدها به باند نیویورکی ها معروف شدند.»
دیپلمات یاد شده می افزاید: «مدیر وقت امور بین الملل وزارت خارجه، محمد جعفر محلاتی بود که چند سال پیش به آمریکا پناهنده شد و هم اکنون جزو مشاوران دستگاه سیاست خارجی آمریکا در امور خاورمیانه و ایران به حساب میآید . وی مدتی نیز نماینده ایران در سازمان ملل متحد بود و در مذاکرات حساس قطعنامه ۵۹۸ به عنوان نماینده ایران [ و در واقع نماینده آمریکا ] حضور داشت.»
محلاتی در مصاحبه ای با شبکه تلویزیونی ان.بی.سی آمریکا در تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۶۶ اظهار می دارد که قطعنامه ۵۹۸ حاوی موادی منطقی است(!) و می تواند خواسته های قانونی ایران را پاسخگو باشد(!)
او پس از بازگشت به ایران در فرودگاه توسط دستگاههای امنیتی بازداشت شد، لیکن مدتی پس از آزادی ، به آمریکا رفت. وی در سال ۲۰۰۰ به موسسه خاورمیانه آمریکا رفت و هم زمان یک بنیاد فرهنگی به نام ILEX را به همراه یک زن آمریکائی تأسیس کرد تا از بودجه هایی که دولت آمریکا برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران اختصاص میدهد، بتواند استفاده کند.
در این بنیاد، یکی دیگر از اعضای باند نیویورکیها به نام فرهاد عطائی نیز با او همکاری می کند. عطائی قبلاً مدیر کل بخش روابط اقتصادی با آفریقا و آسیا در وزارت امور خارجه بود. این بدان معناست که متأسفانه دشمن توانسته بوده در حساس ترین بخش های وزارت امور خارجه نفوذ کند.
با توجه به موارد مذکور، این سؤال پیش میآید که چرا ایران با قطعنامهای که عمدتاً به نفع عراق و به ضرر جمهوری اسلامی ایران تنظیم شده بود، موافقت کرد؟ برای پاسخ به این سؤال ، ابتدا بیانیه امام خمینی (ره) به مناسبت پذیرش قطعنامه را مرور می کنیم:
پیام امام خمینی (ره) در مورد پذیرش قطعنامه
امام خمینی در بخشی از پیام خود که خطاب به حجاج بیت الله الحرام صادر کردند، میفرمایند: «اما در مورد قبول قطعنامه، که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل، معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی – نظامی سطح بالای کشور که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم ، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم».
در ادامه پیام، عباراتی که امام به کار میبرند، حاکی از این است که ایشان علیرغم میل باطنی و تصمیم شخصی خود، مجبور به پذیرش قطعنامه شدهاند. ایشان میفرمایند: «خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههای معظم شهدا ؛ و بدا به حال من که هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سرکشیدهام و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری میکنم… قبول این مسئله برای من از زهر کشندهتر است ؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او ، این جرعه را نوشیدم…
شما میدانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز، فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشته و اگر آبرویی داشتم، با خدا معامله کردهام …
من باز میگویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشندهتر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم … کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمیدانیم؛ ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند… آن چیزی که در سرنوشت روحانیت واقعی نیست، سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است؛ که اگر بند بند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعلههای آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند، هرگز امان نامه کفر و شرک را امضاء نمیکنیم.
ادامه دارد….
پینوشت:
۱٫ احمد سوداگر. «۱۰ قطعنامه تا ۵۹۸ » . هفته نامه مثلث . ۲۰ تیر ۱۳۸۹ . ص ۳۹
۲٫ آنتونی فرانسیس بویل. « سیاست خارجی آمریکا در قبال جنگ ایران و عراق ». ترجمه حسین شریفی طرازکوهی
۳٫ محمود واعظی. « واکاوی رویکردها در حوزه سیاست خارجی»
۴٫ محمد رحمانی . « باند نیویورکی ها ؛ گزارشی از لابی آمریکا در وزارت خارجه ایران
۵٫ محمد درودیان. «روند پایان جنگ». تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۶٫ صحیفه امام . جلد ۲۱ . ص ۹۲