قتلعام نیابتی و نوبتی شیعیان /یک روز ارتش یک روز بوکوحرام
جامعه شیعیان درنیجریه با حدود ۱۵ میلیون نفر جمعیت، بزرگترین اقلیت شیعی در بزرگترین کشورآفریقا را تشکیل میدهند. این جمعیت در حال رشد، که البته توسعه خود را اول مدیون امام راحل و بعد مدیون شخص شیخ «ابراهیم یعقوب زکزاکی» است، از ناحیه ارتش نیجریه، وهابیون و تروریستهای «بوکوحرام» به شدت تحت فشار بوده و […]
این جمعیت در حال رشد، که البته توسعه خود را اول مدیون امام راحل و بعد مدیون شخص شیخ «ابراهیم یعقوب زکزاکی» است، از ناحیه ارتش نیجریه، وهابیون و تروریستهای «بوکوحرام» به شدت تحت فشار بوده و سکوت رسانههای اصلی داخلی و جهانی نسبت به اجحافاتی که درحق شیعیان نیجریه می شود، مظلومیت آنها را دوچندان کرده است.
نگاه حاکمیت نیحریه به جامعه شیعی، نگاه به یک اقلیت مطرود است؛ وهابیت زندگی معمولی را بر آنها تنگ کرده است و ارتش و تروریستهای بوکوحرام نیز در هر فرصتی، آنها را کشتار میکنند.
درنیجریه هم مثل سایر کشورها، فشار علیه شیعیان را مثلث آمریکا، اسرائیل و عربستان مدیریت میکنند.
در این مقاله ضمن تطبیق اوضاع و شرایط جاری نیجریه با پاکستان، تلاش کردهایم تصویر شفافتری از وضعیت نیجریه به دست داده و نشان دهیم در این کشور نیز شیعیان مثل پاکستان، قربانی امتزاج سیاست آمریکایی و ایدئولوژی وهابی هستند.
روز یکشنبه ۲۲ آذر یعنی درست چهار روز پس از راهپیمایی بینظیر اربعین، غیرنظامیان حاضر در حسینیه «بقیهالله» شهر «زاریا» بدون هشدار قبلی و به شیوه تروریستهای «بوکوحرام» هدف حمله نیروهای مسلح ارتش قرار میگیرند و با رگبارهای مسلسل، مثل برگهای خزان به زمین میریزند. نظامیان سپس با یورش به منزل شیخ «ابراهیم یعقوب الزکزاکی» رهبر شیعیان و رهبر «جنبش اسلامی نیجریه»، او را هم با چهار گلوله مجروح میکنند و همسر و تنها فرزند پسر باقیمانده او را نیز به شهادت میرسانند.
تاکنون در مورد آمار دقیق شهدای این حادثه گزارشی نرسیده، ولی شمار شهدا تا ۲۰۰۰ نفر هم ذکر شده است.
پس از این ماجرای خونین و تکاندهنده، علت تراشی ارتش نیجریه هم در نوع خود جالب است؛ ارتش طی بیانیهای رسمی، مدعی میشود شیعیان «قصد داشتند» به دستور رهبر خود، رئیس ستاد مشترک ارتش نیجریه را ترور کنند! دو سرگرد نیز به نامهای «سانی عثمان» و «کوکاشکا» به عنوان سخنگویان ارتش، همین ادعا را تکرار میکنند.
اما این علت تراشی مضحک، واکنشهای زیادی را به دنبال
داشت و مشخص شد که کاملا واهی و بیمبنا است.
«جنبش اسلامی نیجریه» در واکنش به بیانیه ارتش، اعلام کرده که شماری از اعضای جنبش برای برافراشتن پرچم آغاز ماه جدید (ربیعالاول) که ماه ولادت پیامبر اکرم(ص) است، درحرم (حسینیه بقیهالله) حضور داشتند که هدف حمله نیروهای مسلح قرار گرفتند.
«ابراهیم موسی» سخنگوی جنبش اسلامی نیجریه در این رابطه به شبکه «پرستیوی» گفته، «داستانی را که آنها (ارتش) تلاش کردند به خورد افکار عمومی بدهند، سیاه و دروغ است. ما هیچکس را در طول مسیر (منتهی به) حسینیه متوقف نکردیم… این (کشتار) یک طرح هماهنگ شده برای حمله به جامعه شیعه ازجانب مقامات دولت (رئیسجمهور) «محمدو بوهاری» بود، تااین جامعه محو شود.»
احتمالا آنها نسبت به رشد فزاینده جامعه شیعی و افزایش شمار مسلمانانی که به مذهب شیعه میگروند، احساس وحشت میکردند.
به گفته موسی«اگر هم این ادعا صحت داشته باشد که جاده (توسط افراد مسلح) مسدود شده، چرا آنها مردم بیگناه را کشتهاند؟ این اقدام خیلی تأسف برانگیز است و برای آنها (مقامات نیجریه) سخت است که پاسخ (درستی) به این سؤال بدهند، چرا که شهروندان صلح طلب نیجریه جواب آنها را نمیپذیرند.»
رسانهها نیز این سؤال را مطرح کردند که «اگر توطئهای در کار بوده، چراهیچ یک از افراد ارتش آسیبی ندیده است؟» خود شیخ زکزاکی نیز این مسئله را تکذیب کرده و گفته که تیراندازی بدون هشدار و بدون هیچ دلیلی آغاز شده بود.
علت ماجرا
برای قتل عام شیعیان در روز یکشنبه، دو علت «فوری» و علت «زمینهای» را میتوان مورد توجه قرار داد؛ علت فوری به مراسم اربعین امسال ربط پیدا میکند.
این مراسم که در شهر «زاریا» واقع در استان شمالی «کادونا» برگزار شد؛ پس از مراسم اربعین شهر مقدس کربلا، بزرگترین مراسم در کل جهان نام گرفت. حدود پنج میلیون زن و مرد، شیعه و سنی حتی مسیحی، مسیری حدود ۸۰ تا ۱۶۰ کیلومتر را با پای پیاده طی کردند و خود را به حسینیه «بقیهالله» در زاریا رساندند.این مراسم که با شعارهای ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی همراه بود، برای جریان وهابی و سلفی نیجریه و عربستان گران آمد و در واقع آنها بودند که به وسیله ارتش قدرتمند و ذینفوذ نیجریه، این کشتار ناجوانمردانه را مرتکب شدهاند.
دلایل پایهای
آنچه تاکنون گفته شده، جزو علت فوری و دمدستی کشتار محسوب میشود و به مراسم باشکوه روز اربعین ربط پیدا میکند. اما، طبیعی است که این همه ماجرا نیست و به تنهایی نمیتواند کینه عمیق عاملان قتل عام بیرحمانه را توجیه کند و به همین خاطر، نیازمند توضیح بیشتری در مورد ساختار اجتماعی و مذهبی نیجریه است.
در ارتباط با ماجرای روز یکشنبه سوالی که ذهن بسیاری از کارشناسان و مردم را مشغول کرده،
این است که «چرا ارتش در نیجریه یک نیروی بیطرف نیست و به طور مشخص، جانب یک جریان فکری خاص (وهابیت) را میگیرد؟»
در ماجرای نیجریه، همه حساسیتها و سوالات متوجه همین یک نکته است و کارشناسان و مردم میخواهند بدانند علت این سرسپردگی چیست و چطور میتوان از این مسئله رمزگشایی کرد؟
ارتش
در نیجریه نیز مثل کشورهایی چون پاکستان، ترکیه و مصر، ارتش جایگاه خاص و قدرتمندی دارد و همین جایگاه خاص باعث شده ژنرالها بارها به قدرت دستاندازی کنند و دیکتاتوریهای نظامی متعددی را به وجود آورند. حتی در زمانی که دولت غیرنظامی و منتخب مردم سرکار است (مثل الان)، سایه ارتش بر سیاست سنگینی میکند و سیاستمداران مجبورند که بازیگری ارتش را بپذیرند. رئیسجمهور فعلی (بوهاری) هم که از طریق انتخابات به قدرت رسید، خودش یک ژنرال بازنشسته ارتش است!
شباهت با پاکستان
ساختار سیاسی و اجتماعی نیجریه به طور حیرتانگیزی با ساختار پاکستان شباهت دارد و ارائه یک نگاه تطبیقی میان این دو کشور، به ما در فهم تحولات نیجریه کمک زیادی میکند و به سوال اصلی طرح شده نیز پاسخ میدهد.
در پاکستان پدیده تروریسم قبل از هر چیز یک بحران حکومتی است و با ساختار سیاسی و سیاستهای دولت پیوند دارد. در همه جای پاکستان چه نهادهای مذهبی، مساجد ومدارس و چه نهادهای دولتی حساسی مثل دستگاه اطلاعاتی و ارتش بوی آمریکا و عربستان چه در شکل دلارهای نفتی و چه آموزههای وهابی احساس میگردد.
جهتگیری اصلی جریان وهابی و سلفی در پاکستان، ضد شیعی و دامن زدن به درگیریهای قومی و مذهبی است و تروریستها با انفجارهای پرتلفات پیدرپی و با حملات مسلحانه، زخم شکافهای قومیتی و مذهبی را عمیقتر میکنند.
در این کشور از لحاظ شرایط ساختاری نیز ارتش و بورکراسی بازیگران اصلی در صحنه سیاست هستند و با آمریکا و عربستان پیوند دارند و کمبودهای مالی و تسلیحاتی خود را از این طریق تامین میکنند.
نیجریه در همه ویژگیهای بالا با پاکستان کم و بیش مشترک است و فرقی که با آن دارد، این است که یک دولت نفتی است. در هر دو کشور از اواخر دهه ۱۹۷۰ و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اندیشه وهابیت با حمایت آمریکا و عربستان تبلیغ میشود.
همانطور که در پاکستان پدیده تروریسم پدیدهای ساختاری و نهادینه است و از طرف اندیشههای وهابی و سلفی تغذیه فکری میشود، در نیجریه نیز «بوکوحرام» در درون ساختارهای اجتماعی حامیانی دارد و از طرف سلفیها و وهابیها با سرمنشاء عربستان تغذیه مالی و فکری میشود.
از لحاظ تاریخی نیجریه و پاکستان استعمار انگلیس را در سابقه خود دارند، و زبان رسمی دو کشور انگلیسی است. در حوزه تجاری و اقتصادی هم عضو
کشورهای مشترکالمنافع هستند.
جمعیت هر دو کشور بین ۱۸۰ تا ۱۸۵ میلیون نفر است و جالب است در هر دو کشور تعداد شیعیان حدود ۱۵ میلیون نفر است.
اما تفاوتهایی نیز بین دو کشور وجود دارد که میتواند بحران را در نیجریه پیچیدهتر کند؛ تقریباً کل مردم پاکستان مسلمان هستند، اما در نیجریه نیمی از مردم مسلمان هستند که در مناطق شمالی زندگی میکنند و نیمی دیگر که در مناطق جنوبی زندگی میکنند، مسیحی هستند.
اگر بافت مذهبی نیجریه را با بافت قومیتی (متشکل از حدود ۵۰۰ قوم و زبان) درنظر بگیریم، متوجه میشویم که این کشور آفریقایی تا چه اندازه میتواند برای درگیریهای قومی و مذهبی مستعد باشد.
پاکستان در همسایگی ما قرار دارد و میدانیم که در این کشور شیعهکشی به تعداد سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (یعنی به مدت ۳۷ سال) سابقه دارد.این توضیحات زمینه ذهنی مناسبی را در مورد فهم عوامل پیدا و پنهان شیعهکشی در نیجریه فراهم میکند و به ما میفهماند که در پشت پرده وقایع خونین نیجریه چه دستهایی قرار دارند.
عربستان سالهاست که در مدارس و مساجد نیجریه حضور دارد و با تبلیغ عقاید وهابی و سلفی، باعث ظهور گروه تروریستی «بوکوحرام» شده است.
بوکوحرام
گروه تروریستی «بوکوحرام» که از سوی رژیم آلسعود حمایت مالی و تسلیحاتی میشود، در سال ۲۰۰۹ اعلام موجودیت کرد. فعالیت این گروه تروریستی که در مناطق شمالی نیجریه متمرکز است، تاکنون به قیمت جان بیش از ۲۰ هزار نفر تمام شده و حداقل سه میلیون و ۲۰۰ هزار نفر را آواره کرده است.
جنگ و گریز تروریستهای بوکوحرام تا کشورهای همسایه مثل «کامرون» و «نیجر» نیز امتداد مییابد.
بیشتر مردم در ارتباط با جنایات «داعش» در عراق و سوریه کم و بیش باخبر هستند، اما ممکن است ندانند که عناصر بوکوحرام تا چه حد جنایتکار هستند؛ در مقایسه این دو باهم همین قدر کافی است که بدانیم که تروریستهای بوکوحرام به مراتب جنایتکارتر و قسیالقلبتر از عناصر داعش هستند و شمار قربانیان حملات آنها نیز بیشتر از داعش است.
جامعه شیعه نیجریه از اهداف ثابت و همیشگی عناصر بوکوحرام هستند و تاکنون صدها شیعه در این حملات جان خود را از دست دادهاند. همین سه هفته قبل بود که جنگجویان بوکوحرام یک کاروان وابسته به جنبش اسلامی نیجریه را در ایالت «کانوی شمالی» مورد حمله قرار داده و ۲۲ شیعه را شهید کردند.
اصطلاح بوکوحرام ترکیبی از دو کلمه از زبانهای «هاسائو» و عربی بوده و «آموزش و پرورش غربی حرام است» معنی میدهد. این گروه تروریستی در نیجریه سابقه مخالفت با آموزشوپرورش غربی به سال ۲۰۰۰ برمیگردد و از آن زمان این کشور وارد بحران شده است.
هرچند شیعیان نیجریه به دنبال همزیستی و مدارا هستند، ولی واقعیت این است رقابت تنگاتنگی میان جامعه شیعه و طرفداران وهابی وجود دارد. به نظر میرسد که تلاشهای عربستان در نیجریه نتیجه عکس داده است و اقبال مسلمانان
این کشور به اهلبیت(ع) و مذهب شیعه روز به روز بیشتر می شود. به همین خاطر رقابت اعلام نشدهای میان ارتش و بوکوحرام برای شیعهکشی وجود دارد و این دو برای اجرای نقشههای شیطانی خود، به دنبال فرصت مناسب میگردند.
در راهپیمایی روز قدس سال گذشته، درحالی که مراسم رو به پایان بود، جمعیت شیعیان هدف تیراندازی نیروهای ارتش قرار گرفتند و براثر این تیراندازی، ۳۴ نفر شهید و ۱۸۰ تن دیگر مجروح شدند. سه تن از فرزندان شیخ زکزاکی به نامهای «احمد»، «حمید» و «محمود» شماری زن و کودک جزو شهدای این حمله و تیراندازی بودند. زکزاکی در ارتباط با این واقعه میگوید: «بیشتر کشته شدهها از جمله فرزندان من، دانشجو بودند. این اتفاق شبیه آن چیزی بود که در فلسطین رخ میدهد، و عوامل آن نیز اسرائیل و مزدوران آن بودند، حتی گلولههای شلیک شده نیز اسرائیلی بود.
قبل کشتار بزرگ یکشنبه ۲۲ آذر نیز نیروهای ارتش به دنبال بهانه برای تیراندازی بودند و درمورد ترافیک و نحوه آمد و شد خودروها در شهر زاریا، شرایط روانی خاصی را ایجاد کرده بودند. شماری از اعضای جنبش به سمت محل تجمع نیروهای ارتش رفتند تا علت را جویا شوند و درمورد مأموریت آنها سؤال کنند. اما سربازان بیهدف به سوی آنها آتش گشودند و هفت نفر را با خود بردند.
بوکوحرام نیز دقیقاً همین رویه را درخصوص جامعه شیعی دارد.
مثلث آمریکا، صهیونیسم و عربستان سعودی همانطور که پاکستان را به بهشت تروریستها تبدیل کردهاند، در نیجریه هم همین سیاست را به اجرا گذاشتهاند؛ ارتش به این مثلث وابسته است و بوکوحرام نیز توسط سعودیها تغذیه میشود.
اوایل هفته گذشته که عربستان با اشاره آمریکا، «ائتلاف اسلامی، نظامی علیه تروریسم» تشکیل داده بود، از نیجریه و پاکستان به عنوان اعضای این ائتلاف (متشکل از ۳۴ عضو) نام برد، اما همین نیجریه که تا این حد گوش به فرمان ریاض است، حق ندارد در مبارزه علیه بوکوحرام، پا را از یک حدی فراتر بنهد! در سال جاری هواپیماهای باری نیجریه قصد داشتند از پاکستان سلاح وارد کنند. هدف از این اقدام، تقویت ارتش در برابر بوکوحرام بود. اما ریاض اجازه نداد که هواپیماهای فوق از آسمان عربستان عبور کنند، و دولت نیجریه مجبور شد مسیر هوایی سودان را برای این نقل و انتقال انتخاب کند.
اما این اقدامات ریاض باعث نمیشود که «ابوجا» از ریاض فاصله بگیرد و منافع اشرافیت سیاسی و نظامی نیجریه مثل منافع بوروکراتها و نظامیان پاکستانی، اقتضاء میکند که پیوند نزدیک خود را با ریاض حفظ کنند و در سیاستهای منطقهای و داخلی از آلسعود حرفشنوی داشته باشند.
این موضوع که سرنخ قتلعام یکشنبه به عربستان (و البته آمریکا و اسرائیل) میرسد، در اظهارات «سلمان» شاه عربستان هم، پس از این کشتار، آشکار است؛ سلمان در تماس تلفنی با «محمدو بوهاری» رئیسجمهور نیجریه گفته بود: «عربستان در کنار دولت نیجریه برای مقابله با تروریسم ایستاده است. ما در کنار شما درپی عملیات تروریستی اخیر هستیم. اسلام اینگونه عملیات تروریستی
را محکوم میکند و ما هرگونه دخالت خارجی که ثبات و امنیت نیجریه را هدف قرار دهد را محکوم میکنیم.» سلمان با این اظهارات خود، علاوه بر اینکه ماجرای یکشنبه را وارونه جلوه میدهد، نمک بر زخم شیعیان نیز میپاشد.
در رابطه با اینکه قتل عام اخیر یک توطئه مشترک داخلی- خارجی بوده است، «ابراهیم موسی» سخنگوی «جنبش اسلامی نیجریه» نیز در گفتوگو با شبکه «پرس تیوی» اظهار داشت: «دولت «جاناتان» [دولت قبلی نیجریه] تلاش کرد که جامعه شیعه را حذف کند، و به همین دلیل، به مراسم خاص (شیعیان) حمله میکرد، اما این دولت نتوانست به هدف خود برسد. بنابراین، دولت کنونی احتمالاً تصمیم گرفته کاری که جاناتان آغاز کرده بود را به پایان برساند. ما معتقدیم که این (واقعه روز یکشنبه) یک توطئه مشترک وهابیها، اسرائیلیها و آمریکاییها بود.»
سیاستهای متناقض
جامعه نیجریه اکنون گرفتار یک پارادوکس سیاسی است؛ از طرفی به اندیشه وهابی و سلفی در این کشور دامن زده میشود و دولت مجبور است در مقابل امتیازات اقتصادی و سیاسی، این جریان تحمیلی را بپذیرد و از طرف دیگر، دولت مجبور است با بوکوحرام که زاییده اندیشه وهابی است بجنگد.
این سیاست دوگانه و متناقض درحال حاضر جامعه نیجریه را رنج میدهد و مردم پیامدهای این سیاست را با گوشت و پوست خود لمس میکنند.
البته در نیجریه تنها شیعیان نیستند که مورد کینه و نفرت جریان وهابی و سلفی قرار میگیرند؛ جزماندیشان وهابی حتی نمیتوانند جشن میلاد پیامبر(ص) که مورد توجه خاص مسلمانان نیجریه است را تحمل کنند. این جشن پس از اعیاد فطر و قربان، بیشترین اهمیت را دارد و همه مساجد و اماکن عمومی در شهرها و روستاها در این روز آذینبندی شده و آیینها و مراسم خاصی نیز برگزار میشود.
زنان نیز از ناحیه وهابیون بیشترین فشار را تحمل میکنند و طبق فرمول خودساخته آنها، از حقوق اجتماعی و تحصیل در مدارس محروم هستند. اما وقتی که براساس همین عقیده، بوکوحرام مدارس را هدف حمله قرار میدهد و بیش از ۳۲۰ دختر دانشآموز را به گروگان میگیرد، همان دولتی که دست در دست آلسعود دارد و به وهابیون اجازه تبلیغات میدهد، مقابل بوکوحرام میایستد و از جامعه جهانی هم درخواست کمک میکند!
بوکوحرام چیزی بیش از وهابیت نیست و فقط سلاح به دست گرفته است. عناصر بوکوحرام نیز جهان را به دو بخش تقسیم میکنند، و علیه کسانی که مانند آنها نیستند، وارد نبرد میشوند.
تا دهه ۱۹۷۰ اندیشههای وهابی در شبه جزیره عربستان محصور بود. اما از اواخر این دهه همانطور که گفته شد، حمایتهای هدفمند عربستان تحت پوشش کمکهای خیریه به هستههای تفکر وهابی در جهان شتاب گرفت و متعاقب این کمکها، گروههای بنیادگرا و تروریستی نیز به مرور سربر آوردند و تقویت شدند. این سیاست سعودیها طی سالهای اخیر ابعاد جدیدی گرفت و شیعهکشی دیگر امر پنهان و محدود به چند کشور خاص نبود و قتل عام شیعیان در نیجریه بخشی از همین راهبرد آمریکایی- وهابی است.
منابع
– studend center for african Research and resolution.
– wikipedia
– press TV
– naija. com
– خبرگزاریها