همسر شهید بلباسی: خودم و فرزندانم فدای یک لحظه ظهر عاشورا
شهید محمد بلباسی، سال ۱۳۵۸ در خانوادهای ۸ نفره چشم به دنیا گشود، ۴ خواهر و یک برادر داشت. صفا و سادگی از ویژگیهای شخصیتیاش بود و با اخلاق و روحیه اجتماعی، دیگران را به سمت خود جذب میکرد. وی در روز ۱۵ فروردینماه سال جاری به سوریه رفت و پس از یک ماه در […]
شهید محمد بلباسی، سال ۱۳۵۸ در خانوادهای ۸ نفره چشم به دنیا گشود، ۴ خواهر و یک برادر داشت.
صفا و سادگی از ویژگیهای شخصیتیاش بود و با اخلاق و روحیه اجتماعی، دیگران را به سمت خود جذب میکرد.
وی در روز ۱۵ فروردینماه سال جاری به سوریه رفت و پس از یک ماه در تاریخ ۱۶ اردیبهشتماه در درگیری میان نیروهای مقاومت و النصره در منطقه خان طومان (جنوب سوریه) به شهادت رسید.
شهید بلباسی سه فرزند دارد و یکی هم در راه است، در مراسم تشییع نمادین او، فاطمه تنها دختر و فرزند بزرگش با آن قد کوتاه و صورت عروسکیاش چادر مشکی به سر میکند، حسن و مهدی پسرهای ۷ و ۵ سالهاش لباس رزم میپوشند.
چند روز گذشته است، مادر فرزندی در راه دارد، و چشمان منتظر فاطمه منتظر به درب خیره شده تا شاید کسی از پدر خبری بیاورد.
حسن که تازه سال اول دبستان است، چند وقت دیگر امتحانش شروع میشود؛ به پدر قول داده تا نمره خوب بگیرد و مهدی پسرکوچک و ته تِغاری بابا، به دنبال ناز و نوازش مادر است تا شاید شب خواب پدر را ببیند.
هنوز پیکر شهید بلباسی به وطن بازنگشته و مادر تنها آرزویش بازگشت پیکر فرزندش است.
وی گفت : فرزندم برای ادامه راه عمویش “سردار شهید علیرضا بلباسی ” لباس سپاه برتن کرد و ۱۳ سال از آن روز میگذرد.
هاجر عباسی افزود: درابتدا که قار شد پسرم برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه برود، مخالف بودم چون محمد بیشتر وقت خود را در مأموریت به سر میبرد.
وقتی از رفتنش گلایه کردم، گفت:حرم حضرت زینب (س) نیازمند سربازان متعهد و دینی است، اگر ما برای دفاع از ناموس خود نرویم دشمن به خاک ایران حملهور میشود.
رسول بلباسی که چهارسال از محمد کوچکتراست، درباره برادر این چنین گفت: محمد از دوران کودکی به عضویت بسیج درآمد و زمانی که از تهران به مازندران منتقل شد مسئولیت اردوی بسیج دانشجویی را به او سپردند.
پس از اینکه فرماندهی اردوهای جهادی را به عهده گرفت، سفرهای بسیاری به همراه دانشجویان به استانهای محروم داشت، برایش فرقی نمیکرد کجای ایران باشد، برای پیگیری مشکلات مناطق محروم پیشقدم بود.
وی از روحیه و اخلاق کار جمعی شهید بلباسی تعریف کرد و گفت: او به راحتی دانشجویان را به خود جذب میکرد و اغلب دانشجویان غیربومی به همراهش برای کمک به مردم مناطق محروم میرفتند؛ به نوعی محمد زیربنای اردوهای جهادی را قوی کرد به همین دلیل اردوها را به اسم او میشناسند.
هم اکنون که چند روزی از شهادت محمد میگذرد، از استانهای مختلف تماس میگیرند و با ما همدردی میکنند؛ محمد زمانی که صاحب فرزند شد به همسرش گفت: فرزندانش باید مثل کسانی که راه امام و شهدا را رفتند، بزرگ شوند.
این برادر شهید اضافه کرد: همسر محمد نیز یکی از مهربانترین دوستان و همدمش بود وامروز که وی شهید شدهاست، با استواری و اراده بینظیری اعلام میکند که خودش و فرزندانش فدای یک لحظه ظهر عاشورا؛ فرزندانم باید راه پدر را ادامه دهند و نگهدار پرچمش باشند.
وی افزود: برخی از جوانان هستند که شاید از شهادت مدافعین حرم اطلاع ندارند، به آنها میگویم اخبار را رصد کنید و از تغییر و تحولی که در مردم به وجود آمدهاست، آگاه شوید.
در مراسم تشییع نمادین محمد چهرههای جدیدی دیدم، افرادی که حتی یک بار هم در زندگی آنها را ندیده بودم، ولی چنان با خلوص و سادگی برای محمد اشک ریختند و عزاداری کردند که تاکنون در قائمشهر چنین صحنهای را ندیده بودیم.
پس از مراسم تشییع بسیاری از جوانانی که حتی نام بسیج به گوش آنها نخورده بود به خانه ما آمدند، تماس گرفتند و گفتند: ما چطور میتوانیم به مناطق عملیاتی برویم و راه شهید بلباسی را ادامه دهیم.
وی معتقد است که همه اینها از برکات امثال شهید بلباسی است و اگر یک شهید بلباسی عزیمت کرد، هزاران شهید بلباسی رشد کردند؛ ما خوشحالیم که محمد به آرزویش رسید و به همراه همرزمانش نگذاشتند خاک سوریه اشغال شود و اسلام را پابرجا نگه داشتند.
این برادر شهید از اعتقاد راسخ جوانان به ادامه دادن راه شهدا اینطور گفت:از این پس همه جوانان ما به دشمنان میفهمانند که نمیگذارند خون شهید بلباسی هدر رود و نباید بگذاریم که این خط دفاعی از مازندران گرفته شود؛ همه خانواده من آماده حضور در مناطق عملیاتی و دفاع از حرم حضرت زینب (س) هستند.
در حال حاضر همه خانوادهام راضی هستند و من حاضرم به امر رهبری به مناطق عملیاتی بروم و راه شهید بلباسی را ادامه دهم.