وبلاگستان
کد خبر : 2090
جمعه - ۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۰

زینب ما، کاروانش را از تبریز آورد

به نقل از وبلاگ قلمدون / برادرشهید واعظی: زینب ما، کاروانش را از تبریز آورد   دیروز در جلسه‌ای شرکت کردم که در آن خانواده محترم شهید شاخص سال زنان جامعه ایران اسلامی، شهید طیبه واعظی برای برگزاری نخستین نشست ساخت سریال مستند “ارمغان مادری” که به سرگذشت مجاهد انقلابی شهید طیبه واعظی می‌پردازد؛ با […]

زینب ما، کاروانش را از تبریز آورد

به نقل از وبلاگ قلمدون /

برادرشهید واعظی: زینب ما، کاروانش را از تبریز آورد

 

مستند ارمغان مادری

دیروز در جلسه‌ای شرکت کردم که در آن خانواده محترم شهید شاخص سال زنان جامعه ایران اسلامی، شهید طیبه واعظی برای برگزاری نخستین نشست ساخت سریال مستند “ارمغان مادری” که به سرگذشت مجاهد انقلابی شهید طیبه واعظی می‌پردازد؛ با نویسنده و مسئولین بسیج جامعه زنان کشور، گرد هم آمده بودند.

قرار است نخستین برداشت از این فیلمانه که به قلم ” علی اروجی” در حال نوشتن است، همزمان با ایام الله دهه فجر و در روز تکریم شهدا، در یادمان شهیدان واعظی و جعفریان گرفته شود.

علی اروجی که در پرونده خود ساخت ۲۷ مستند برای شهدای زن را دارد، قبلا نیز مستندی در خصوص شهید واعظی به اسم “معصومیت” ساخته است و این دومین اثر وی در خصوص این شهید است.

طیبه واعظی دهنوی، از مبارزان انقلاب اسلامی است که در سال ۱۳۳۷ در یکی از روستاهای استان اصفهان در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد.

وی در سال ۱۳۵۰ با پسرخاله‌اش ابراهیم جعفریان، از مجاهدان و مبارزان علیه طاغوت، ازدواج کرد و به گروه مهدویون پیوست و در این راه فاطمه خواهر ابراهیم و مرتضی برادر طیبه نیز همراه آنها بودند.

طیبه واعظی و ابراهیم جعفریان، فاطمه جعفریان و مرتضی واعظی؛ زوج‌های مبارزی بودند که به خاطر شرایط آن سال‌ها و تحت تعقیب بودن از سال ۱۳۵۴ زندگی مخفیانه خود را آغاز کردند.

۳۰ فروردین سال ۱۳۵۶ طیبه که به همراه شوهر، برادر و زن برادرش در تبریز به سر می‌برد با لو رفتن محل اختفا و دستگیری ابراهیم، دستگیر شد.

در همین روز فاطمه جعفریان، خواهر شوهرش – همسر مرتضی واعظی برادر طیبه – و برادرش مرتضی نیز به شهادت رسیدند.

این تراژدی قهرمانانه از این قرار است؛

۳۰ فروردین ۵۶، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت‌های بازرسی به ابراهیم مشکوک و او را دستگیر می‌کند. در بازرسی بدنی، سند اجاره خانه لو می‌رود و محل اختفای ابراهیم و طیبه مشخص می‌شود.

طیبه غافل از تحت نظر بودن خانه با دیر کردن ابراهیم پس از سوزاندن اسناد و مدارک، به سراغ برادرش مرتضی می‌رود و همین امر باعث لو رفتن مرتضی و فاطمه می‌شود.

طیبه با فرزند ۴ ماهه‌اش تا تمام شدن فشنگ‌های اسلحه‌اش مبارزه و مقاومت می‌کند و بالاخره دستگیر می‌شود، مرتضی که از دور شاهد ماجرا است در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می‌کند و در درگیری به شهادت می‌رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می‌کنند و به خانه آنها می‌روند. فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت می کند اما او نیز به شهادت می رسید.

طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از دو چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می‌کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت‌ترین شکنجه ها قرار می‌دهند و سرانجام در سوم خرداد ۵۶ زیر شکنجه به شهادت می‌رسند.

روز سوم اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم و طیبه و محمدمهدی ۴ ماهه خبری نمی شود.

دو سال بعد محمدمهدی فرزند طیبه و ابراهیم در پرورشگاه شناسایی می شود، در حالی که ساواک او را به عنوان فرزند والدین معتادی که بر اثر اعتیاد از دنیا رفته‌اند و با اسم جعلی شهرام به پرورشگاه سپرده بود.!

طبیه واعظی

شهیدان طیبه واعظی، مرتضی واعظی، ابراهیم جعفریان، فاطمه جعفریان که علاوه بر نسبت خانوادگی ( پسر خاله و دختر خاله ) زن و شوهر هم بوده اند، بدون اطلاع خانواده‌شان در قطعه ۳۹ بهشت زهرای تهران دفن شده بودند و خانواده در جستجوی خبری از آنها…

دیروز احمد واعظی برادر شهیدان طیبه و مرتضی را در یک نشیت دیدم. نخستین نشست ساخت مستند داستانی “ارمغان مادری” که به سرگذشت طیبه واعظی می‌پردازد.

برادر شهیدان واعظی با تأکید براینکه ما به دنبال مطرح کردن شهیدان خود نبودیم؛ گفت: مادرم همیشه تکه کلامی داشت که اگر من بروم بچه‌هایم غریب می‌مانند.

وی با بیان اینکه من همیشه بر پایه اعتقادات گفته‌ام که با وجود بسیاری از ترفندهای دشمن بر جوانان این شهدا هستند که به داد جوانان می‌رسند؛ افزود: متأسفانه مردم ما فراموش‌کارند اما شهدا هر زمان که لازم باشد می‌آیند، باید درتریبون دانشگاه‌ها از شهدا گفت، شهید طیبه واعظی به راستی زینب خانواه ما بود و کاروان خود را از تبریز آورد. او هم مبارزه داشت، هم اسارت و هم شهادت و هم قبر گمنام…

مستند ارمغان مادری

وی با اشاره به سبک زندگی شهیدان واعظی گفت: شهید مرتضی چنان به پدرم ارادت داشت که همیشه می‌گفت: اگر پدرم نبود من نبودم و شهید طیبه که با دغدغه حجاب، دینداری می‌کرد همه اعتقادات و تربیتش را در خانه و از پدر و مادر فراگرفته بود.

برادر شهیدان واعظی گفت: تربیت در خانواده ما به صورت عملی انجام می‌شد و هر عید پدر دست ما می‌گرفت و می برد به خانواده علما و دست بوسی و تکریم علما را پدر با کار عملی به یاد می‌داد.

وی با یادآوری این نکته که پدر و مادرش بسیار مظلوم بودند گفت: ما تا سال ۵۸ هنوز در مورد شهادت بچه‌ها به قطعیت نرسیده بودیم تا اینکه سال ۵۸ از طریق رادیو متوجه مکان دفن شهیدان واعظی و جعفریان شدیم و این در حالی است که تا آن روز، مادر و پدرم در سخت ترین شرایط آن زمان خود را به بهشت زهرا(س) می‌ر سانند و از هر طریق جویای سرنوشت فرزندان خود بودند و حتی بعد از خبر پیدا شدن مزار آنها تا با غسال و قبرکن صحبت نکردند، قبول شهادت آن دو برایشان سخت بود.

خواهر شهید طیبه واعظی در همایش ملی شیهد طیبه واعظی گفت: ای کاش مادرم در این روزها زنده بود و این روزها را می دید… به راستی ای کاش این مادران بزرگتر است با ای کاش غفلت نمی‌کردیم؛ ما … « ای کاش قدر مادران و پدران شهدا این گنجینه‌ها ارزشمند را بدانیم.»