اجتماعی » پیشنهاد سردبیر » سیاسی » فرهنگ و هنر
کد خبر : 124000
چهارشنبه - ۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۳:۲۸

شوخیه مگه مبتذل بخونی بمونی

دوشنبه شب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از ولنگاری زبانی و ساخت لفظی بسیار نازل برخی ترانه‌ها و پخش آنها از صداوسیما در سریال‌ها انتقاد کردند و گفتند: «زبان فارسی قرن‌های متمادی است که عمدتاً به‌وسیله شاعران بزرگ حفظ شده و این‌گونه سالم و فصیح به دست ما رسیده است، بنابراین ما باید حرمت زبان را حفظ […]

شوخیه مگه مبتذل بخونی بمونی

دوشنبه شب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از ولنگاری زبانی و ساخت لفظی بسیار نازل برخی ترانه‌ها و پخش آنها از صداوسیما در سریال‌ها انتقاد کردند و گفتند: «زبان فارسی قرن‌های متمادی است که عمدتاً به‌وسیله شاعران بزرگ حفظ شده و این‌گونه سالم و فصیح به دست ما رسیده است، بنابراین ما باید حرمت زبان را حفظ کنیم و اجازه نداریم با بی‌مبالاتی آن را به دست فلان ترانه‌سرای بی‌هنر بدهیم که الفاظ را خراب کند و بعد نیز با پول بیت‌المال در صداوسیما و دستگاه‌های دولتی و غیردولتی پخش شود.»

چهره‌های متعدد فرهنگی و هنری نسبت به این ولنگاری منتقد بودند اما اکثر آنها از کم بودن توان‌شان در مقابله با جریان مافیای شعر و ترانه و موسیقی می‌گفتند. حالا با تاکید رهبری باید منتظر بمانیم و ببینیم آیا صداوسیما همچنان محفلی برای پخش این دست از ترانه‌ها و آهنگ‌ها خواهد بود یا نه؟ نظرات شاعران و ترانه‌سرایان درباره وضعیت شعر و ترانه که در گفت‌وگو با رسانه‌ها مطرح شده است در ادامه می‌خوانید. اسماعیل امینی «ترانه اگر راهی است برای نزدیک شدن به ذائقه مخاطبان عام و تحقق آرزویی دیرین یعنی سرودن به زبان مردم و از میان رفتن فاصله زبان گفت‌وگو و زبان شعر، همواره با این خطر نیز مواجه است که با اندکی سهل‌انگاری، زبان را به سستی و ابتذال بکشاند. به‌ویژه آنکه اقبال عام در جهت دهی ذهن و سلیقه سازندگان آثار موسیقی نقش بنیادین دارد و برای ارزیابی کار ترانه‌سرایی به هر حال از انگیزه‌های قدرتمندی نظیر نام‌آوری و نان‌آوری نباید صرف‌نظر کرد و البته این تمایل به شهرت و بازدهی اقتصادی در تولید ترانه و به دنبال آن اثر موسیقایی نه‌تنها عامل منفی محسوب نمی‌شود بلکه ممکن است در فضای سالم رقابتی، ‌انگیزش مثبت نیز ایجاد کند. ابتذال در زبان ترانه‌تنها به معنای عبور از حریم ادب نیست، بلکه هر نوع لودگی و سهل‌گیری در صمیمیت زبانی ممکن است موجب نزول زبان ترانه شود و این کاستی از دیرباز در کمین زبان ترانه و تصنیف بوده است.» محمدعلی بهمنی «این «چرا» اندوهی در درونش هست.

اندوهی که چرا باید این مزخرفات را بشنویم. دلان برای کلام‌مان می‌سوزد. بیشتر این کارها (ترانه‌ها و شعرهای سخیف) در شورای شعر دفتر موسیقی وزارت ارشاد رد شده‌اند اما متاسفانه پخش می‌شوند. دوستان من در شورای شعر دفتر موسیقی سعی می‌کنند شعرها و ترانه‌های مبتذل و سخیف را رد کنند اما متاسفانه همین آثار پخش می‌شوند. ما برای حل این مشکل گفت‌وگوهای بسیاری داشتیم که نتیجه نداد به همین دلیل هم تصمیم گرفتم که مزاحم کارهای ضعیف نشوم و از شورای شعر دفتر موسیقی کنار کشیدم.» محمدباقر معلم «دفتر موسیقی هیچ آنتنی در اختیار ندارد. ما فقط سامانه‌ای داریم که در این سامانه سعی می‌کنیم تمام ملاحظات دغدغه‌مندان این حوزه را رعایت کنیم.

ترانه‌هایی که از تلویزیون پخش می‌شود به هیچ‌وجه در حوزه اختیارات دفتر موسیقی سازمان صداوسیما نیست. روال کار این‌چنین است که اثر پخش شده در شبکه‌های مختلف یا برای دفتر موسیقی ارسال شده و از اینجا مجوز پخش گرفته است یا اینکه اگر مجوز نداشته باشد، مسئولیتش برعهده مدیر شبکه است. بسیاری از کارهایی که شما به آن اشاره کرده‌اید شاید اصلاً از دفتر موسیقی سازمان مجوز نگرفته باشد.» اهورا ایمان «به حال دست‌اندرکاران حوزه زبان و موسیقی تاسف می‌خورم که توجهی به نابودی زبان ندارند. در این دنیای آشفته مولفه‌ای تنها زبان فارسی است که می‌توانیم به‌عنوان عامل وحدت‌بخش به آن چنگ بزنیم. در هر جای دنیا از فردوسی، حافظ، سعدی و خیام گفته شود تعظیم و تکریم می‌کنند اما در کشور خودمان به میراث زبان توسط ترانه‌سرایان اهمیت لازم داده نمی‌شود، قطعاً نوشتن و در صدر نشاندن اثری که سلامت زبان و فاکتورهای لازم زبانی را نداشته باشد خیانت به زبان فارسی و میراث ادبی است.این خیانت مدام تکرار می‌شود و گوش کسی هم بدهکار نیست. در کارگاه‌های ترانه جایی برای شعر وجود ندارد و این خنده‌دار است. ترانه هویت مستقل ندارد و وجودش از شعر است.» عبدالجبار کاکایی «متن ترانه‌ها به اجبار تایید می‌شوند.

وقتی ۹۹ درصد ترانه‌ها سخیف است، نمی‌توان جلوی کار شرکت‌ها را گرفت. می‌شود آنها را اصلاح کرد؛ قواعد شعری که مشخص هستند. ترانه‌ای که عیارش پایین است، با وسمه و سرمه، عیارش بالا نمی‌رود. این ترانه‌ها، مبتذل به معنای پیش‌پا افتاده هستند و نباید به ارشاد بیایند و اگر بیایند، نمی‌توان جلویشان را گرفت. چون این شرکت‌ها می‌خواهند ارتزاق کنند. عبدالجواد موسوی «در ترانه‌سرایی معاصر عموم افرادی که با ادبیات کلاسیک ما دم‌خور بوده‌اند و منبع تغذیه آنها شعر بوده است، تاثیر این شعر و ادب را در ترانه‌شان حس می‌کنیم. در مقابل کسانی هم که با تقلید از روی دست دیگران ترانه‌سرایی را شروع کرده‌اند و فخامتی در معنی کلام‌شان نیست را می‌شود به خوبی تشخیص داد.

آنها از چیزی مشق می‌کنند و حاصل کارشان نازل‌تر از آنی است که بشود رویش قضاوت کرد. وقتی امری در جامعه فراگیر می‌شود خودبه‌خود بخش مبتذلی را هم پیدا می‌کند و از قضا این بخش هم بسیار زیاد می‌شود… وقتی ترانه و ترانه‌سرایی فراگیر می‌شود ابتذال به این عرصه با سرعت زیادی وارد می‌شود.» بیژن ارژن «تصمیم‌گیری‌های مدیران در روند پخش موسیقی هم بی‌تاثیر نیست و گاهی تعارضاتی را هر چندوقت یک‌بار درخصوص آثار رد شده توسط ما با مدیران شاهد هستیم که باید راهکار جدی‌تری برای آن در نظر گرفت. به‌طوری که بارها پیش آمده کاری که از نظر ما مورد قبول نبوده بعد از چند هفته از آنتن شبکه‌ای پخش شده است یا دیده‌ایم که حتی کاری بدون آمدن در شورا مجوز پخش گرفته است. حتی با نظارت‌های انجام شده، گاهی کارهایی را می‌بینیم که آهنگ و ترانه‌ای تقلیدی از خواننده‌های آن سوی آب را در کارهای خود دارند.»

نمونه‌ای از ترانه‌هایی که از برخی شبکه‌های تلویزیونی پخش شده است ماه پیشونی (هوروش‌بند): «با انگشت همه نشون میدن منو ماه پیشونی قلبمو خوب زدی بردی پاک این دل شده مستو خراب تو ببین این دله نابو تو گول زدی بردی وقتشه دیوونه بشم به سیم آخر بزنم وقتشه که شماره تو بگیرمو زنگ بزنم نمی‌تونه سد کنه راهو کسی جلودارم نیست مثه تو یکی یدونه آخه تو این عالم نیست، حالیم نیست یالا پاشو بیا پیش من والا اون ناز و کرشمه رو ببینم ما را جادو می‌کنی والا چشمونه سیاهت کشته ما را آسمونو سنگ می‌زنم امشبو بارون بزنه هر کیو تو کوچه ببینم می‌گم اون جون منه نرگسو خبر می‌کنم عطرشو امشب بیاره ازش می‌خوام رو تن خونه عطرتو جا بذاره» به کی پز میدی (هوروش‌بند): «نگو نه به دلم نگو نه نمی‌خوام به این زودی برم من اونم همونم همونی که تا آخرش گفت می‌مونم دلمو دزدیدی به کی پز میدی به من که واسه تو بد زمین خوردم که تو وایسی اسمتو آوردم رو تو قسم خوردم منی که از روز اولم اینجوری می‌خواستی دلم می‌خواد داد بزنم اسمتو فریاد بزنم تو کوچه پس کوچه ی شهر عشقِ تو رو جار بزنم وقتی تو می‌خندی می‌خوام دلمو از جاش بکنم اونی که جون میده برات آره منم آره منم دلم می‌خواد پیش من باشی تا ابد تا جونم بگه برات نمی‌تونم بمونم بی‌تو نگو نه نذار اشکه من درآد» هربار این درو (ماکان‌بند): «صدای خنده‌هات هنوز توی گوشمه عطری که می‌زنی رو لباسیه که می‌پوشمه دیگه بدون من یه قدمم بر ندار یه چیزی بهت می‌گم این دفعه رو نه نیار هر بار این درو محکم نبند نرو این چشمای ترو نکن تو بدترو نفسم می‌بُره دل من دلخوره بی تو از دلهره هر دقیقش پُره بدون ِ تو بدون از این زندگی سیرم به جون هردومون نباشی از دست میرم درارو وا نکنو حرف رفتن نزن نه دیگه تا نکن به هر دلیلی بد با من» شوخیه مگه (حمید هیراد): «گر جان به جان من کنی جان و جهان من تویی سیر نمی‌شوم ز تو تاب و توان من تویی نظری به حالِ ما کن تا روم به سمت کویت دیوانه‌تر از دلم نیست تا شود اسیر رویت شوخیه مگه بذاری بری نمونی تو یار منی نشون به اون نشونی شوخیه مگه دلُ بزنی به دریا عاشقی کنی پرسه نزنی تو شب‌ها»