مهندسی معکوس آمریکا در برابر جبهه غالب مقاومت
«سعدالله زارعی» در سرمقاله شماره امروز روزنامه «کیهان» نوشت: اگر پارهای از خبرهای مرتبط با «حل مسئله رژیم اسرائیل» را در یک سال اخیر مرور نماییم، به «نقشهای حساب شده» برخورد میکنیم و این خبرها را بخشهایی از آن نقشه میبینیم. البته در عین حال با این سؤال هم مواجه میشویم که آیا آن نقشه […]
«سعدالله زارعی» در سرمقاله شماره امروز روزنامه «کیهان» نوشت:
اگر پارهای از خبرهای مرتبط با «حل مسئله رژیم اسرائیل» را در یک سال اخیر مرور نماییم، به «نقشهای حساب شده» برخورد میکنیم و این خبرها را بخشهایی از آن نقشه میبینیم. البته در عین حال با این سؤال هم مواجه میشویم که آیا آن نقشه به جایی خواهد رسید یا نه؟
خبرهای این یک سال را با هم مرور نماییم؛ انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس، مصوبه «کنست»- پارلمان رژیم صهیونیستی- مبنی بر یهودیسازی کامل و ابدی فلسطین، واگذاری جزایر صنافیر و تیران از سوی مصر به عربستان که پیش از این، اسرائیل این دو را متعلق به خود میدانست و به مفاد پیمان کمپدیوید استناد میکرد، بالا گرفتن تنش بین اردن و رژیم صهیونیستی پس از آنکه ملک عبدالله از همراهی در طرح «معامله قرن» خودداری کرد و علاوه بر آن در کنفرانس دفاع از قدس بهعنوان پایتخت قطعی فلسطین در استانبول شرکت نمود، بایکوت مصر در جهان عرب و در مناسبات با غرب پس از آنکه ژنرال سیسی از ایفای نقش در طرح معامله قرن طفره رفت، لغو یک جانبه برجام و اعلام شروع دوره جدید تحریمها و تشدید آن علیه ایران با این تصور که همه انرژی ایران بهعنوان مهمترین و مؤثرترین حامی فلسطین، صرف خنثی نمودن تبعات آن شود، آشکارسازی روابط بین رژیم صهیونیستی و عمان پس از حدود ۵۰ سال رابطه غیرآشکار، سفر وزیر ورزش رژیم صهیونیستی به ابوظبی و پردهبرداری از توسعه روابط این دو، سفر یک هیئت ورزشی اسرائیل به بحرین بهعنوان نماد آشکارسازی روابط بین منامه و تلآویو، درگیری دولت عربستان سعودی با پرونده قتل خاشقجی که پیش از این مأمور مشترک آمریکا و سعودی در شکلدهی و تجهیز گروههای تروریستی بود، پس از آنکه سعودی نیز تا حدی از همراهی با آمریکا در پروژه «معامله قرن» پا پس کشید.
در واقع آنچه ما در سه تحرک دیپلماتیک رژیم صهیونیستی در سه کشور عربی مشاهده کردیم، یک مانور تبلیغی گسترده را در پی داشت، نشان داد که توطئهای در پشت پرده تحولات منطقه در جریان است که باید به ابعاد و پیامدهای آن توجه شود. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
۱- هیچ تردیدی وجود ندارد که برای غرب در منطقه ما هیچ موضوعی به اندازه «حل مسئله اسرائیل» موضوعیت ندارد. این موضوع ناشی از دو چیز است یکی تأثیر سنگین لابی یهودی در کشورهای آمریکایی و اروپایی است و یکی هم ترس از پیروزی مسلمانان بر اسرائیل بهعنوان نماد سیطره غرب بر منطقه اسلامی. بر این اساس در طول حدود ۴۰ سال اخیر که ادامه حیات رژیم صهیونیستی زیر سؤال رفت، غربیها طرحهای مختلفی را به اجرا گذاشته و تا حدی هم به ادامه حیات ننگین این رژیم کمک کردند ولی مسئله حل نشد و روند تحولات ده سال اخیر هم نشان داد که منطقه در حال یک تحول اساسی به ضرر محور غرب است از این رو، غرب و دولتهای وابسته عربی به شدت نگران روند تحولات منطقه بودند تا اینکه آمریکاییها در دوره ترامپ موضوعی به نام «معامله قرن» را مطرح کردند و جرالد کوشنر نماینده ویژه رئیس جمهور آمریکا در اجرای این طرح و آمادهسازی مقدمات آن شد. اما طرح قرن چیست؟
۲- «طرح قرن» که اعراب به آن «صفقهالقرن» میگویند، ظاهری و باطنی متفاوت از یکدیگر دارد. آمریکاییها مدعی هستند که میخواهند در منطقه عربی و در مرکزیت خلیج عقبه یک بازار بزرگ اقتصادی به وجود آورند که به وضع فلاکتبار کشورهای فقیر همپیمان آمریکا خاتمه داده و ثبات سیاسی و امنیتی این منطقه که در دهههای اخیر متزلزل گردیده است را برگرداند. در این طرح مصر، اردن، عربستان، فلسطینیها و اسرائیل وضع جدید اقتصادی، امنیتی و سیاسی پیدا میکنند و همه از «سودی بسیار بزرگ» در این زمینهها برخوردار میشوند مثلا در چشمانداز این طرح برای مصر سالانه دستکم ۱۰۰ میلیارد دلار، برای اردن سالانه ۴۰ میلیارد دلار و برای فلسطینیها سالانه ۲۰ میلیارد دلار سود مصریها ترسیم شده است و حال آنکه همین الان برای رفع مشکلات اولیه به ۷-۸ میلیارد دلار نیاز است و اردنیها به دریافت یکی دو میلیارد دلار قانع هستند و خرج فلسطینیها هم به ۳-۲ میلیارد در سال نمیرسد. بر این اساس آمریکاییها امید دارند با ترسیم چنین درآمد مستمری، کشورهای منطقه به وضع جدیدی تن بدهند. آمریکا در این میان از سرمایهگذاری ۲۰۰۰ میلیارد دلاری سخن میگوید و عربستان و قطر را منبع تامین این سرمایهگذاری به حساب میآورد. در این دو ساله، آمریکا با محوریت جرالد کوشنر تلاش گستردهای برای قبولاندن این طرح انجام داد ولی خبرها بیانگر آن است که توفیق زیادی نداشته است. سعودیها به عدد درشتی که باید بپردازند و در واقع نیمی از ذخایر ارزی خود را در اختیار بگذارند، نگاه کرده و از آن میترسند و اردنیها و مصریها هم نسبت به آنچه به آنان وعده داده شده است بدبینند. در این میان برای اینکه دو کشور عربستان و مصر تسلیم شوند اسرائیلیها به مصریها چراغ سبز نشان دادند که درباره صنافیر و تیران ادعایی ندارند و حاضرند مصری بودن این جزایر را قبول کنند از آن طرف به سعودی گفتند میتواند این جزایر را از مصر بخرد و برای ورود ادعایی مبنی بر سعودی بودن آنها مطرح نماید. مصر سیسی با نگرانی و عدم اطمینان طی یک فرایندی به آن تن داد و قرار شد سعودی ۱۰۰ میلیارد دلار در عوض آن به مصر بپردازد که ظاهرا تاکنون چیزی پرداخت شده است و به همین دلیل هم سفر اخیر جرالد کوشنر به قاهره برای پیگیری «معامله قرن» با واکنش سرد مصر مواجه شد و وزیر خارجه مصر اعلام کرد که نمیتواند در طرح کوشنر سرنوشت فلسطین را قربانی کند.
اما در واقع معامله قرن، طرحی است برای پایان دادن به موضوعی به نام فلسطین. اردن در این طرح تقریبا به طور کامل محو میشود و جای آن کشوری به نام «فلسطین» جعل میشود و به عبارت دیگر فلسطین در فلسطین کاملا محو میشود و به یک کشوری جعلی تبدیل میگردد. در این طرح بخش بزرگی از صحرای سینا از مصر جدا میشود و بین فلسطین جعلی و اسرائیل جعلی تقسیم میگردد و دست آخر یک سازمان مشترک امنیتی و اقتصادی با مشارکت رژیمهای اسرائیل، مصر، عربستان و فلسطین جعلی شکل میگیرد و با کمک غرب با روندهای ضدغربی در منطقه یعنی جبهه مقاومت مقابله میکند. در واقع برخلاف آنچه از نمای صلحآمیز این طرح برمیآید آمریکا که تاکنون هم از گروههای نیابتی برای اقدامات تروریستی علیه مسلمانان استفاده کرده به فکر شکل دادن به یک بلوک قدرتمند سیاسی، اقتصادی و امنیتی علیه مسلمانان است اما در اینجا یک سوال اساسی وجود دارد؛ آیا آمریکا که در طرحهایی به مراتب کوچکتر به بنبست رسیده قادر است در طرحی بسیار بزرگتر به پیروزی برسد؛
۳- شرایط و قرائن موجود نشان میدهد که کشورهایی که برای مشارکت در این طرح فراخوانده شدهاند، اگرچه اختیار چندانی از خود ندارند اما از این طرح استقبال نکردهاند و بر این اساس ما شاهد فشار توامان غرب به سه کشور سعودی، اردن و مصر و فلسطینیها به عنوان ارکان اصلی این طرح هستیم. اما موضوع حل نشده تا جایی که همین دیروز شاهد صدور اعلامیهای از سوی «جماعهًْ العلمای عربستان» بودیم که با اشاره ضمنی به سفر نتانیاهو به مسقط و سفر وزیر ورزش اسرائیل به ابوظبی، عادیسازی روابط اعراب با اسرائیل را محکوم کرد. رفت و آمد آشکار اسرائیلیها در این هفتهها به جای آنکه به اعضای عرب طرح یعنی مصر، اردن و سعودی باشد که مشکلی هم برای رفت و آمد به این سه کشور ندارند- به سه کشور دیگر بیاثر و غایب از طرح معامله قرن (عمان، امارات و بحرین) صورت گرفت، نشان میدهد طرح آمریکاییها با مشکل جدی مواجه است.
۴- اما درخصوص طرح آمریکاییها که درواقع تثبیت رژیم اسرائیل و تسلط آن بر مناسبات منطقهای غرب آسیا است، موانع جدی وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
الف: طرح معامله قرن مبتنی بر محوریتبخشی بیشتر به رژیم اسرائیل بوده و درواقع «اسرائیلمحور» است و حال آنکه دولتهای مصر، عربستان، اردن و … اگرچه تحت سیطره غرب قرار دارند ولی از شدت مخالفت مردم عرب خود نسبت به رژیم اسرائیل خبر دارند. نمیتوانند به راحتی با آن همراه گردند. هیچکس تردید ندارد که اسرائیل در کشورهای عربی به طور صددرصد منفور است و درصورت پیوستن کشورهای مزبور به این طرح زمینه سقوط دولتهای آنان فراهمتر میشود.
ب: کشورهای عربی نسبت به سابقه صلح با رژیم اسرائیل ذهنیت منفی دارند. دولتها و مردم در این کشورها به طور طبیعی از آمریکا میپرسند ما در این ۴۰ سال در هر طرح صلحی با اسرائیل که شما خواستید وارد شدیم ولی کجاست صلح؟ کجاست آرامش و حقوق اعراب فلسطینی؛ کجاست وعدههای مطرح شده در پیمانهای کمپدیوید و وادی عربه، طرح کمیته ۴جانبه، مذاکرات مادرید، مذاکرات اسلو و مذاکرات مریلند؟ آمریکا بخصوص با انتقال سفارت خود به بیتالمقدس نشان داد که با طرح معامله قرن در واقع درصدد کنار زدن اعراب از حقوق مسلمشان است.
ج: نکته دیگر این است که اعراب، هم اینک به توانایی آمریکا در به نتیجه رساندن طرح خود تردید دارند. اعراب با نگاه به ادعای آمریکا در جنگ عراق (۲۰۰۳) معتقدند آمریکا در عمل توانایی لازم را برای اجرای طرحی که از آن دم میزند ندارد و درنتیجه آنچه بر دوش دولتهای وابسته به آن باقی میماند، بدنامی و هزینههای هنگفت است. همین چند سال پیش حسنیمبارک پس از برکناری از قدرت طی نامهای به ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان نوشت: نتیجه عمل به حرفهای آمریکاییها ازبین رفتن و تحقیر شدن است.
د: ازنظر کشورهای عربی و درواقع ذات طرح آمریکاییها به هم ریختن وضع امنیتی موجود کشورها به نام ایجاد وضع امنیتی مطلوب است و در این موضوع آمریکا از خود سابقه بدی را برجای گذاشته است. آمریکاییها در دوره اول جرج بوش آمدند و از طرحی تحت عنوان «خاورمیانه جدید» سخن گفتند، نتیجه آن وقوع جنگهایی در منطقه بود که دود آن به چشم دولتهای عرب رفت و موقعیت آنان را دربرابر ایران تضعیف کرد. بر این اساس کشورهای عربی از طرح قرن میترسند و معتقدند حل مسئلهای حساس یعنی فلسطین با روشی که ترامپ پیشنهاد میکند، عملی نیست.
از سوی دیگر اردنیها حاضر نیستند کشورشان را به فلسطینیها بدهند کمااینکه چند روز پیش، پادشاه اردن اعلام کرد که حاضر به تمدید زمان اجاره دو شهرک اردنی به اسرائیل نیست. فلسطینیها نیز حاضر نیستند سرزمین دیگری را به جای سرزمینشان قبول کنند. السیسی قادر به واگذاری صحرای سینا نیست چراکه این اقدام باعث بیثباتی مصر میشود، صعودیها نمیتوانند اعتبار منطقهایشان را قربانی طرح موهومی که یک رئیسجمهور ۴ ساله آمریکا مطرحمیکند بنمایند.
هـ : کشورهای عربی این طرح معتقدند آن کشوری که از بهم ریختگی منطقه استفاده میکند، ایران است. کشورهای عربی به صراحت میگویند که ایران به خوبی قادر است سوار طرحهای امنیتی مخالف خود شده و به نفع خویش تغییر دهند.