دیدار با علی (ع) پس از مرگ
به نقل از وبلاگ پایگاه مذهبی حضرت مهدی (عج) / از روایات استفاده می شود که همه ی انسان ها با هر مرام و مسلک و دین او را می بینند. به چند حدیث توجه کنید: حضرت محمد (ص): انظُروا مَن تُحادِثونَ؟ فإنّهُ لیسَ مِن أحَدٍ ینزِلُ بهِ المَوتُ إلّا مُثِّلَ لَهُ أصحابُهُ إلَی اللّهِ […]
به نقل از وبلاگ پایگاه مذهبی حضرت مهدی (عج) /
از روایات استفاده می شود که همه ی انسان ها با هر مرام و مسلک و دین او را می بینند. به چند حدیث توجه کنید:
حضرت محمد (ص): انظُروا مَن تُحادِثونَ؟ فإنّهُ لیسَ مِن أحَدٍ ینزِلُ بهِ المَوتُ إلّا مُثِّلَ لَهُ أصحابُهُ إلَی اللّهِ إن کانوا خِیارا فخِیارا و إن کانوا شِرارا فشِرارا، و لیسَ أحَدٌ یموتُ إلّا تَمَثَّلتُ لَهُ عندَ مَوتِهِ.[۱]
ترجمه : بنگرید، که با چه کسی همسخن می شوید؛ زیرا هیچ کس نیست که مرگش در رسد، مگر اینکه یارانش که به سوی خدا رهسپارند در برابرش مجسّم شوند. اگر خوب باشند به صورتی نیک و خوشایند مجسّم شوند و اگر بد باشند به گونه ای بد و ناخوشایند و هیچ کس نیست که بمیرد، جز اینکه من به هنگام مرگش در برابر او نمایان شوم.
الإمامُ علی(ع): مَن أحَبَّنی وجَدَنی عندَ مَماتِهِ بحَیثُ یحِبُّ، و مَن أبغَضَنی وجَدَنی عندَ مَماتِهِ بحَیثُ یکرَهُ.[۲]
امام علی(ع): هر که مرا دوست داشته باشد، در هنگام مرگش مرا آن گونه که خوشایند اوست بیابد و هرکه مرا دشمن داشته باشد، به هنگام مرگش مرا بدان گونه که ناراحت شود بیابد.
الحارثِ الهَمْدانی: أتَیتُ أمیرَ المؤمنینَ(ع) ذاتَ یومٍ نِصفَ النّهارِ فقالَ: ما جاءَ بک؟ قلتُ: حُبُّک و اللّهِ، قالَ(ع): إن کنتَ صادِقا لَتَرانی فی ثلاثهِ مَواطِنَ: حَیثُ تَبلُغُ نَفسُک هذهِ و أومأَ بیدِهِ إلی حَنجَرَتهِ و عندَ الصِّراطِ، و عندَ الحَوضِ.[۳]
حارث هَمْدانی: نیمروزی نزد امیر مؤمنان(ع) رفتم. فرمود: چه چیز تو را بدین جا کشانده است؟ عرض کردم: به خدا قسم که محبّت به تو. فرمود: اگر راست بگویی، بی گمان در سه جا مرا خواهی دید: زمانی که جانت به این جا رسد و با دست خود به حنجره اش اشاره کرد و هنگام گذشتن از صراط و در کنار حوض [کوثر].
الإمامُ الصّادقُ(ع) لمّا سُئلَ: هل یکرَهُ المؤمنُ علی قَبضِ رُوحِهِ؟: لا و اللّهِ، إنّهُ إذا أتاهُ ملَک المَوتِ لقَبضِ رُوحهِ جَزِعَ عِندَ ذلک، فیقولُ لَهُ ملَک المَوتِ: یا وَلی اللّهِ لا تَجزَعْ، فوالّذی بَعَثَ محمّدا(ص) لَأنا أبَرُّ بِک و أشفَقُ علَیک من والِدٍ رَحیمٍ لو حَضَرَک، افتَحْ عَینَک فانظُرْ. قالَ: و یمَثَّلُ لَهُ رسولُ اللّهِ(ص) و أمیرُ المؤمنینَ و فاطمهُ و الحسنُ و الحسینُ و الأئمهُ من ذُرِّیتِهِم(ع) فیقالُ لَهُ: هذا رسولُ اللّهِ و… رُفَقاؤک… فما شی ءٌ أحَبَّ إلَیهِ مِنِ استِلالِ رُوحِهِ و اللُّحوقِ بالمُنادی.[۴]
امام صادق(ع) در پاسخ به این پرسش که آیا مؤمن از جان کندن خود ناراحت می شود؟ فرمود: نه، به خدا، زمانی که ملک الموت برای ستاندن جانش می آید، او بی تابی می کند. امّا ملک الموت به او می گوید: ای دوست خدا! بی تابی مکن؛ زیرا سوگند به آنکه محمّد(ص) را برانگیخت، من از پدر مهربانی که به بالینت بیاید، با تو خوش رفتارتر و مهربانترم. چشمت را باز کن و بنگر.
رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان و فاطمه و حسن و حسین و امامان از نسل آنها، (ع)، در برابرش نمایان می شوند و به او گفته می شود: این رسول خدا و… رفیقان و همرهان تو هستند… در این هنگام، چیزی برای او خوشتر از این نیست که جانش ستانده شود و به منادی بپیوندد.
الإمامُ الصّادقُ(ع): ما مِن مؤمنٍ یحضُرُهُ المَوتُ إلّا رأی محمّدا و علیا(ع) حیثُ تَقَرُّ عَینُهُ، و لا مُشرِک یموتُ إلّا رآهُما حیثُ یسوؤهُ.[۵]
امام صادق(ع): هیچ مؤمنی نیست که مرگش در رسد، مگر اینکه محمّد و علی(ع) را ببیند بدان گونه که شادمان شود و هیچ مشرکی نمیرد، مگر اینکه آن دو بزرگوار را بدان گونه که ناراحت شود مشاهده کند.
الإمامُ الصّادقُ(ع): ما یموتُ مُوالٍ لَنا مُبغِضٌ لأعدائنا إلّا و یحضُرُهُ رسولُ اللّهِ(ص) و أمیرُ المؤمنینَ و الحسنُ و الحسینُ(ع) فَیسُرُّوهُ و یبَشِّروهُ، و إن کانَ غیرَ مُوالٍ لَنا یراهُم بحَیثُ یسوؤهُ. و الدّلیلُ علی ذلک قَولُ أمیرِ المؤمنینَ(ع) لحارثِ الهَمْدانی: یا حارَ هَمْدانَ مَن یمُتْ یرَنی مِن مؤمنٍ أو مُنافِقٍ قُبُلا.[۶]
امام صادق(ع): هیچ کس نیست که دوستدار ما و دشمن دشمنان ما باشد و بمیرد، مگر اینکه [در هنگام مرگش ] رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان و حسن و حسین(ع) حاضر شوند و اگر دوستدار ما نباشد، آنان را به گونه ای که ناراحت شود، مشاهده کند. دلیل بر این مطلب، فرموده امیر مؤمنان(ع) به حارث همدانی است که: ای حارث همدانی! هر کس بمیرد مرا رو در رو می بیند، مؤمن باشد یا منافق.
[۱]. الکافی، ج ۲، ص ۶۳۸، ح ۳.
[۲]. صحیفه الإمام الرِّضا، ص ۸۶، ح ۲۰۳.
[۳]. الدعوات، ص ۲۴۹، ح ۶۹۹.
[۴]. الکافی، ج ۳، ص ۱۲۷، ح ۲.
[۵]. بحار الأنوار، ج ۸۲، ص ۱۷۴، ح ۸.
[۶]. تفسیر القمّی، ج ۲، ص ۲۶۵.