وبلاگستان
کد خبر : 10514
دوشنبه - ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۶

دل نوشته ای برای شهدای تازه تفحص شده بهبهان

به نقل از وبلاگ کوچه شهید / همزمان با ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرای مرضیه(سلام الله علیها)، پیکرهای طیبه پنج شهید دوران دفاع مقدس، شهیدان گرانقدر مهدی بخردی نسب، نعمت اله خانی، جابر خندانی، حمداله خواجویان و ولی اله نیکخوی که اسفندماه ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳ در عملیات های خیبر و بدر به شهادت رسیده […]

دل نوشته ای برای شهدای تازه تفحص شده بهبهان

به نقل از وبلاگ کوچه شهید /

همزمان با ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرای مرضیه(سلام الله علیها)، پیکرهای طیبه پنج شهید دوران دفاع مقدس، شهیدان گرانقدر مهدی بخردی نسب، نعمت اله خانی، جابر خندانی، حمداله خواجویان و ولی اله نیکخوی که اسفندماه ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳ در عملیات های خیبر و بدر به شهادت رسیده اند در شهرستان بهبهان تشییع و خاکسپاری خواهند شد.

این شهدا در طول ماه‌های اخیر در مناطق عملیاتی مجنون و شرق دجله توسط گروه‌های تفحص کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح کشف شده‌اند.

(ورود پیکرهای شهدا به شهرستان بهبهان روز پنج‌شنبه ۲۰ اسفند، تشییع و تدفین روز یکشنبه ۲۳ اسفند)

سلام. سلام بر شما. سلام به روی ماه تان. سلام به قدم هایتان. سلام به بویی که با خود آورده اید. با شما هستم. شمایی که سال ها از ما و شهر ما دور بودید و خودتان تک و تنها در زیر خاک ها آرمیده بودید. حالا می خواهید بیایید. می خواهید بیایید به شهری که افتخارش شما هستید. ای فرزندان پاک پیامبر. ای سلاله های زهرا و ای کسانی که شهادت را از مولای تان حسین بن علی فرا گرفتید. خوش آمدید به بهبهان. اما بگذارید کمی خودمانی با شما حرف بزنم. شما سی و دو سال پیش از این شهر رفتید و حالا می خواهید به آن بازگردید. اما توقع تان بالا نباشد. انتظارتان زیاد نباشد. فکر نکنید این شهر همان بویی را می دهد که آن زمان می داد. ما همگی رنگ عوض کرده ایم و انسان های دیگری شده ایم. آن روز که شما رفتید همه جا صحبت از خدا بود و معاد و معنویت. امروز هیچ از آن خبرها نیست. آن روز سرها فقط به خاطر اسلام و انقلاب درد می کرد و امروز فقط به خاطر دنیا. آن روز بوی صمیمیت و مهربانی، مثل بوی عود و عنبر میان همه‌یِ کوچه پس کوچه ها می پیچید و امروز بوی گند گناهان همه جا را فرا گرفته. آن روز خواهران و مادران ما مثل فاطمه‌یِ زهرا، حجاب شان کامل بود و امروز خیلی های شان خجالت می کشند لحظه ای چادر سر کنند. آن روز همه‌یِ جان ها برای انقلاب و امام و ولایت فقیه می تپید و امروز در کوچه و بازار و خیابان و میان خیلی از مردم، آنچه وجود ندارد حرمت سید علی است و پیر جماران. شهر ما خیلی فرق کرده. اصلاً آن چیزی نیست که مدّ نظر شما بود. شرمنده تان هستیم. خودمان را می گویم. ما حزب اللهی ها و ریشوها و هیئتی ها و مسجدی ها. که وقتی خیلی ها پا روی خونتان گذاشتند و آن را پایمال کردند، ما هیچ نکردیم و فقط نگاه کردیم و به زدن عکس هایتان به در و دیوارها دل خوش کردیم. توی همین شهر خیلی ها دارند زندگی شان را می کنند و مشغول لهو و لعب های دنیوی هستند و همان ها تا پیکرهای مقدستان را ببینند باز می گویند یک مشت استخوان آورده اند. اما بگذار بگویند. ما سلول های استخوان های شما را با هزار هزار صندلی ریاست و صندوقچه های پر از پول که این روزها ارزش شده عوض نمی کنیم. خوش آمدید ای شهیدان. بوی مادرتان را با خودتان آوردید. ایامِ فاطمیه است. شما از آن هایی هستید که روز قیامت نخ های چادر دختر پیامبر را می گیرید و وارد بهشت می شوید. دست ما را هم بگیرید. ما گناهکاریم. از سر تا پا غرق در معاصی هستیم. اما باور کنید با همه‌یِ بی عرضه گی مان، دوستتان داریم. گوشه‌یِ چشمی به ما نگاه کنید که در این شهرِ دگرگون شده بتوانیم راه شما و مادرتان فاطمه‌یِ زهرا را ادامه دهیم. سلام بر شما هنگامی که متولد شدید و هنگامی که دیده از جهان فرو بستید و روزی که محشور می شوید.